ساعت 45 : 6 در حالي وارد خيابان انقلاب شدم كه به وضوح شاهد حضور پراكنده مردم در سر تا سر خيابان انقلاب بودم ، عمده جمعيت مابين خيابان وصال تا ميدان انقلاب متمركز بودند ، عده بسيار ديگري از هم وطنان نيز با ماشين هاي خود و به همراه دوستان جوان و گاها با خانواده هاي خود به خيابان انقلاب آمده بودند ، ترافيك معمول شبانه به همراه كساني كه با ماشينهاي شخصي خود براي حمايت از تجمع اعتراضي 18 تير به خيابان آمده بودند ترافيك نسبتا سنگيني رو در خيابان انقلاب بوجود آورده بود . دسته هاي پنج شش نفري از زنان و مردان كه گاها بدون هدف خاصي به صورت آهسته بالا و پايين مي روند كاملا مشهود بود . وقتي مسير ميدان انقلاب تا چهار راه وليعصر را بيش از 5 بار بصورت رفت و برگشت طي مي كردم كليه چهرهاي تجمع كنندگان برايم آشنا شده بود ، انگاري سالها بود كه آنها را مي شناختم .
به جرات مي توان گفت حضور نيروهاي لباس شخصي و نيروهاي انتظامي بيش از حضور مردم بود ، وجود موتور سوارهايي كه با اسلحه هاي خودكار به گشت زني مي پرداختند بيش از هر زماني اين فكر را به ذهن مردم راه مي داد كه نيروهاي سركوب گر بيشتر خود را آماده يك جنگ مسلحانه خياباني كرده اند تا يك تجمع اعتراضي مسالمت آميز ، نيروهاي انتظامي به همراه نيروهاي شبه نظامي بسيج و البته نيروهاي وزارت اطلاعات و سپاه حضور بسيار سنگيني در خيابانهاي تهران و خصوصا در خيابان انقلاب داشتند ، در اين ميان ماشين هاي ويژه حمل زندانيان و نرده هايي كه براي بستن خيابانها استفاده مي شد بيش از هر چيزي ديگري جلب توجه مي كرد .
فقدان برنامه ريزي موثر ، جمعيت پراكنده اي را كه ، مدام در حركت رفت و برگشت در خيابان انقلاب بودند را هيچ گاه در ساعت اوليه تجمع بصورت متمركز در كنار هم قرار نداد ، از طرفي حول و حوش ساعت نه و بيست دقيقه همراه با تاريك شدن هوا به نظر مي رسيد رفته رفته بر تعداد تجمع كنندگان اضافه مي شد ، با تاريك شدن هوا و گذشتن از ساعات اوليه تجمع به نظر مي رسيد نيروهاي خسته سركوب گر انگيزه هاي لازم براي برخورد با تجمع كنندگان را از دست داده اند ، خستگي نيروهاي سركوب گر هر چند همراه با خستگي تجمع كنندگان بود ولي اين فرصت را در اختيار تجمع كنندگان قرار داد تا يكبار ديگر براي انسجام مجدد خود تلاش كنند ، هسته اوليه اين انسجام زماني زده شد كه حدود 50 نفر از زنان و مردان در كنار هم در حال استراحت كردن روي سكوهاي جلوي بانك ملي ( مقابل سينما سپيده ) بودند ، جمعيت خسته كه در طول ساعتها تجمع هرگز راضي به رفتن به خانه هاي خود نشده بودند به پيشنهاد گروهي از زنان بصورت دسته جمعي بسمت ميدان انقلاب حركت كنند ، اين حركت بسرعت مورد توجه جوانان و زنان و مردان ديگر شد و با پیوستن آنها به تجمع هسته متراکم تری تشکیل شد ، به اين ترتيب مقارن ساعت نه و پنجاه دقيقه جمعيتي حدود صد نفر از زنان و مردان و دختران و پسران بصورت دسته جمعي بسمت ميدان انقلاب حركت کردند كه در اين ميان بنا به پيشنهاد چند تن از جوانان جمعیت شروع به خواندن سرود ملي ايران كردند ، هنوز چند صد متري از محل حادثه دور نشده بودند كه پليس به تجمع آنها حمله ور شد و به سرعت آنها را پراكنده كرد .
نکته ای که برایم جالب بود این بود که وقتي عده اي از زنان و مردان جسور و گستاخ ایرانی مي خواستند با نشستن یا ایستادن در سر چهارراهها و گذرگاها ، هسته هاي اوليه يك تجمع اعتراضي بزرگ را تشكيل دهند اين كار آنها بسرعت مورد مخالفت نيروهاي انتظامي و لباس شخصي قرار مي گرفت و با آنها برخورد مي شد ، وقتي نيروهاي انتظامي به همراه نيروهاي بسيج و انصار از آقا و يا خانمي مي خواستند تا از نشستن يا ايستادن در سر چهارراهها پرهيز كنند پس از لحظاتی بی توجهی تجمع کنندگان دقيقا با اين جواب آنها روبرو مي شدن که براي چي باید بلند شم ، مگه نشستن غیر قانونیه ، مي خوام همين جا بشينم ، به ياد دارم كه حدود هفت يا هشت نفر كه در كنار هم سر تقاطع خيابان فخر رازي و انقلاب نشسته بودند ، وقتي با اين خواسته پليس روبرو مي شدن كه از آنها مي خواست تا از انجا بلند شوند پلیس از تك تك انها اين جمله رو مي شنيد ، براي چي بلند شم ، پليس با شنيدن اين جمله سر در گم به سراغ نفرات بعدي مي رفت و از آنان مي خواست تا از انجا بلند شوند ، اين براي چي بلند شدنها گاها براي دقايقي همه نيروهاي لباس شخصي و مردم رو بسوي خود جلب مي كرد و در نهايت با وسادت و ريش سفيدي تعدادي ديگر به انتها مي رسيد .
در جایی دیگر شاهد بودم چند تن از سرهنگهاي نيروي انتظامي كه از گروهي از زنان مي خواستند تا از ايستادن و تجمع كردن روبروي سر در دانشگاه تهران آنور خيابان خودداري كنند دقيقا با اين جواب خانمها مواجه مي شدند كه به پليسها مي گفتند : براي چي ما بايد اينجا رو ترك كنيم ، ما اومديم اعتراض كنيم و شما حق نداريد ما رو پراكنده كنيد ، اعتراض حق ماست و شما بايد امنيت ما رو تامين كنيد نه اينكه ما رو پراكنده كنيد ، در حالي كه اين حرفها با صداي بلندي بين تجمع كنندگان و نيروي انتظامي رد و بدل مي شد نيروهاي لباس شخصي بصورت دستپاچه اي به اين سو و آنسو مي دويدند تا شايد بزرگترهاي آنها بتواند حريف حرفهاي منطقي آن شير زنان شود ، البته شكوه و عظمت و پشتبانه عقلي و زبان منطقي آن شير زنان هرگز اجازه كوچكترين برخوردي را به آنان را نداد ، پليس وقتي ديد حريف آنها نمي شود از ديگران خواست تا محل را ترك كنند .
از ساعت هشت و نيم بعد از ظهر درگيري محدودي بين افسران نيروي انتظامي و نيروهاي بسيجي در ابتداي خيابان فخر رازي رويروي سر در دانشگاه تهران رخ داد كه اين درگيري تا ساعت ده و نيم شب ادامه داشت . ظاهرا نيروهاي انتظامي با اعتقاد به اينكه يكي از بسيجيها با اقدامات خود باعث تحريك تجمع كنندگان شده است او را بازداشت كرده بودند و متعاقب ، اين كار باعث درگيري لفظي و شايد زد و خورد احتمالي بين نيروهاي انتظامي و بسيجي شد ، پارسال 18 تير زماني كه همه مردم در حال رفتن به خانه هاي خود بودند و همه چي براي نيروهاي سركوب گر نظام به خوبي پيش مي رفت درگيري نيروهاي شبه نظامي و انتظامي باعث شد وقوع تجمعات اعتراضي جان ديگري به خود بگيرد و درد سر تازه اي براي نيروهاي سركوب گر درست شود ، سال گذشته در حالي كه تعدادي از نيروهاي بسيجي تعدادي نيروهاي انتظامي را دستگير كرده بودند تا به اصطلاح نزد بزرگترهاي خود ایشان را ادب كنند عده ديگري از نيروهاي بسيجي توسط نيروهاي انتظامي دستگير شده بودند تا آنها نيز نزد بزرگتر های خود ادب شوند ، جنگ ناباورانه نيروي انتظامي و نيروهاي بسيج با حمله متعدد نيروهاي انتظامي ( با باتوم ) به نيروهاي بسيج به نفع نيروهاي انتظامي تمام شد . وقوع چنين جنگي که هرز گاه با حمله گروهي به گروهي ديگر صورت می پذیرفت همه ما و مردم تجمع كننده را حيرت زده كرده بود . من در آن زمان از بالاي پل عابر پیاده نظاره گر اين جنگ بودم و به خوبي آرايش نظامي نيروهاي انتظامي و بسيجي را عليه يكديگر مي ديدم .
مقارن ساعت هشت و پنجاه دقيقه بهروز جاويد تهراني زنداني آزاد شده حوادث كوي دانشگاه كه بعد از چهار سال به تازگي از زندان آزاد شده بود به همراه چند تن از دوستان خود در خيابان انقلاب حد فاصل فخر رازي تا وصال حضور پيدا كرد كه به نظر مي رسيد دوستان ديگر ايشان نيز با فاصله كمي از او حركت مي كردند ، نکته جالب این بود که حضور بهروز جاويد تهراني و دوستانشان بسرعت غیر فابل باوری باعث اسكورت كردن و زير نظر گرفتن ايشان توسط نيروهاي انتظامي و اطلاعاتي در هر جايي كه مي رفت شد ، در حد فاصل وصال تا فخر رازي ديگر نتوانستم ايشان را ببينم .
مقارن ساعت يازده شب زماني كه تقريبا ديگر اثري از تجمعات اعتراض نمانده بود تعداد بسيار زيادي از نيروهاي بسيجي كه به محل آورده شده بودند با ايجاد ايست و بازرسي در ورودي ميدان انقلاب به خيابان آزادي با سر و صداي و زيادي اقدام به بازرسی از ماشینها كردند تا عبور و مرور در اين خيابان را زير نظر داشته باشند ، به نظر مي رسيد نيروهاي سركوب گر با اين كار مي خواستند نيروهاي بلا استفاده ی بسيجي زيادي را كه از شهرستان هاي اطراف براي سركوب تجمع کنندگان به حسينيه صاحب الزمان در ميدان انقلاب آورده بودند را ارضا كرده تا به آنها حس مفيد بودن را القا كنند . بسيجيها 12 تا 18 ساله اينكار را با شور و شوق خاصي انجام مي دادند .
حضور مردم آگاه و آزاديخواه در شرايطي كه فضاي سنگيني بر جو اين تجمعات حاكم بود و در شرايطي كه بسياري از رسانه ها و احزاب و گروها با ديدن وضع موجود از هر گونه پوشش خبري و حمايت و پشتيباني خود از اين اقدامات آزاديخواهانه دريغ كرده بودند باعث شد تا سالگرد 18 تير بار ديگر در اذهان ملت ايران زنده مانده و اين روز به عنوان نقطه عطفي در تاريخ مبارزات مردم ايران بر ضد استبداد تثبيت و تائيد شود .
به امید ایرانی آزاد و مدرن
به جرات مي توان گفت حضور نيروهاي لباس شخصي و نيروهاي انتظامي بيش از حضور مردم بود ، وجود موتور سوارهايي كه با اسلحه هاي خودكار به گشت زني مي پرداختند بيش از هر زماني اين فكر را به ذهن مردم راه مي داد كه نيروهاي سركوب گر بيشتر خود را آماده يك جنگ مسلحانه خياباني كرده اند تا يك تجمع اعتراضي مسالمت آميز ، نيروهاي انتظامي به همراه نيروهاي شبه نظامي بسيج و البته نيروهاي وزارت اطلاعات و سپاه حضور بسيار سنگيني در خيابانهاي تهران و خصوصا در خيابان انقلاب داشتند ، در اين ميان ماشين هاي ويژه حمل زندانيان و نرده هايي كه براي بستن خيابانها استفاده مي شد بيش از هر چيزي ديگري جلب توجه مي كرد .
فقدان برنامه ريزي موثر ، جمعيت پراكنده اي را كه ، مدام در حركت رفت و برگشت در خيابان انقلاب بودند را هيچ گاه در ساعت اوليه تجمع بصورت متمركز در كنار هم قرار نداد ، از طرفي حول و حوش ساعت نه و بيست دقيقه همراه با تاريك شدن هوا به نظر مي رسيد رفته رفته بر تعداد تجمع كنندگان اضافه مي شد ، با تاريك شدن هوا و گذشتن از ساعات اوليه تجمع به نظر مي رسيد نيروهاي خسته سركوب گر انگيزه هاي لازم براي برخورد با تجمع كنندگان را از دست داده اند ، خستگي نيروهاي سركوب گر هر چند همراه با خستگي تجمع كنندگان بود ولي اين فرصت را در اختيار تجمع كنندگان قرار داد تا يكبار ديگر براي انسجام مجدد خود تلاش كنند ، هسته اوليه اين انسجام زماني زده شد كه حدود 50 نفر از زنان و مردان در كنار هم در حال استراحت كردن روي سكوهاي جلوي بانك ملي ( مقابل سينما سپيده ) بودند ، جمعيت خسته كه در طول ساعتها تجمع هرگز راضي به رفتن به خانه هاي خود نشده بودند به پيشنهاد گروهي از زنان بصورت دسته جمعي بسمت ميدان انقلاب حركت كنند ، اين حركت بسرعت مورد توجه جوانان و زنان و مردان ديگر شد و با پیوستن آنها به تجمع هسته متراکم تری تشکیل شد ، به اين ترتيب مقارن ساعت نه و پنجاه دقيقه جمعيتي حدود صد نفر از زنان و مردان و دختران و پسران بصورت دسته جمعي بسمت ميدان انقلاب حركت کردند كه در اين ميان بنا به پيشنهاد چند تن از جوانان جمعیت شروع به خواندن سرود ملي ايران كردند ، هنوز چند صد متري از محل حادثه دور نشده بودند كه پليس به تجمع آنها حمله ور شد و به سرعت آنها را پراكنده كرد .
نکته ای که برایم جالب بود این بود که وقتي عده اي از زنان و مردان جسور و گستاخ ایرانی مي خواستند با نشستن یا ایستادن در سر چهارراهها و گذرگاها ، هسته هاي اوليه يك تجمع اعتراضي بزرگ را تشكيل دهند اين كار آنها بسرعت مورد مخالفت نيروهاي انتظامي و لباس شخصي قرار مي گرفت و با آنها برخورد مي شد ، وقتي نيروهاي انتظامي به همراه نيروهاي بسيج و انصار از آقا و يا خانمي مي خواستند تا از نشستن يا ايستادن در سر چهارراهها پرهيز كنند پس از لحظاتی بی توجهی تجمع کنندگان دقيقا با اين جواب آنها روبرو مي شدن که براي چي باید بلند شم ، مگه نشستن غیر قانونیه ، مي خوام همين جا بشينم ، به ياد دارم كه حدود هفت يا هشت نفر كه در كنار هم سر تقاطع خيابان فخر رازي و انقلاب نشسته بودند ، وقتي با اين خواسته پليس روبرو مي شدن كه از آنها مي خواست تا از انجا بلند شوند پلیس از تك تك انها اين جمله رو مي شنيد ، براي چي بلند شم ، پليس با شنيدن اين جمله سر در گم به سراغ نفرات بعدي مي رفت و از آنان مي خواست تا از انجا بلند شوند ، اين براي چي بلند شدنها گاها براي دقايقي همه نيروهاي لباس شخصي و مردم رو بسوي خود جلب مي كرد و در نهايت با وسادت و ريش سفيدي تعدادي ديگر به انتها مي رسيد .
در جایی دیگر شاهد بودم چند تن از سرهنگهاي نيروي انتظامي كه از گروهي از زنان مي خواستند تا از ايستادن و تجمع كردن روبروي سر در دانشگاه تهران آنور خيابان خودداري كنند دقيقا با اين جواب خانمها مواجه مي شدند كه به پليسها مي گفتند : براي چي ما بايد اينجا رو ترك كنيم ، ما اومديم اعتراض كنيم و شما حق نداريد ما رو پراكنده كنيد ، اعتراض حق ماست و شما بايد امنيت ما رو تامين كنيد نه اينكه ما رو پراكنده كنيد ، در حالي كه اين حرفها با صداي بلندي بين تجمع كنندگان و نيروي انتظامي رد و بدل مي شد نيروهاي لباس شخصي بصورت دستپاچه اي به اين سو و آنسو مي دويدند تا شايد بزرگترهاي آنها بتواند حريف حرفهاي منطقي آن شير زنان شود ، البته شكوه و عظمت و پشتبانه عقلي و زبان منطقي آن شير زنان هرگز اجازه كوچكترين برخوردي را به آنان را نداد ، پليس وقتي ديد حريف آنها نمي شود از ديگران خواست تا محل را ترك كنند .
از ساعت هشت و نيم بعد از ظهر درگيري محدودي بين افسران نيروي انتظامي و نيروهاي بسيجي در ابتداي خيابان فخر رازي رويروي سر در دانشگاه تهران رخ داد كه اين درگيري تا ساعت ده و نيم شب ادامه داشت . ظاهرا نيروهاي انتظامي با اعتقاد به اينكه يكي از بسيجيها با اقدامات خود باعث تحريك تجمع كنندگان شده است او را بازداشت كرده بودند و متعاقب ، اين كار باعث درگيري لفظي و شايد زد و خورد احتمالي بين نيروهاي انتظامي و بسيجي شد ، پارسال 18 تير زماني كه همه مردم در حال رفتن به خانه هاي خود بودند و همه چي براي نيروهاي سركوب گر نظام به خوبي پيش مي رفت درگيري نيروهاي شبه نظامي و انتظامي باعث شد وقوع تجمعات اعتراضي جان ديگري به خود بگيرد و درد سر تازه اي براي نيروهاي سركوب گر درست شود ، سال گذشته در حالي كه تعدادي از نيروهاي بسيجي تعدادي نيروهاي انتظامي را دستگير كرده بودند تا به اصطلاح نزد بزرگترهاي خود ایشان را ادب كنند عده ديگري از نيروهاي بسيجي توسط نيروهاي انتظامي دستگير شده بودند تا آنها نيز نزد بزرگتر های خود ادب شوند ، جنگ ناباورانه نيروي انتظامي و نيروهاي بسيج با حمله متعدد نيروهاي انتظامي ( با باتوم ) به نيروهاي بسيج به نفع نيروهاي انتظامي تمام شد . وقوع چنين جنگي که هرز گاه با حمله گروهي به گروهي ديگر صورت می پذیرفت همه ما و مردم تجمع كننده را حيرت زده كرده بود . من در آن زمان از بالاي پل عابر پیاده نظاره گر اين جنگ بودم و به خوبي آرايش نظامي نيروهاي انتظامي و بسيجي را عليه يكديگر مي ديدم .
مقارن ساعت هشت و پنجاه دقيقه بهروز جاويد تهراني زنداني آزاد شده حوادث كوي دانشگاه كه بعد از چهار سال به تازگي از زندان آزاد شده بود به همراه چند تن از دوستان خود در خيابان انقلاب حد فاصل فخر رازي تا وصال حضور پيدا كرد كه به نظر مي رسيد دوستان ديگر ايشان نيز با فاصله كمي از او حركت مي كردند ، نکته جالب این بود که حضور بهروز جاويد تهراني و دوستانشان بسرعت غیر فابل باوری باعث اسكورت كردن و زير نظر گرفتن ايشان توسط نيروهاي انتظامي و اطلاعاتي در هر جايي كه مي رفت شد ، در حد فاصل وصال تا فخر رازي ديگر نتوانستم ايشان را ببينم .
مقارن ساعت يازده شب زماني كه تقريبا ديگر اثري از تجمعات اعتراض نمانده بود تعداد بسيار زيادي از نيروهاي بسيجي كه به محل آورده شده بودند با ايجاد ايست و بازرسي در ورودي ميدان انقلاب به خيابان آزادي با سر و صداي و زيادي اقدام به بازرسی از ماشینها كردند تا عبور و مرور در اين خيابان را زير نظر داشته باشند ، به نظر مي رسيد نيروهاي سركوب گر با اين كار مي خواستند نيروهاي بلا استفاده ی بسيجي زيادي را كه از شهرستان هاي اطراف براي سركوب تجمع کنندگان به حسينيه صاحب الزمان در ميدان انقلاب آورده بودند را ارضا كرده تا به آنها حس مفيد بودن را القا كنند . بسيجيها 12 تا 18 ساله اينكار را با شور و شوق خاصي انجام مي دادند .
حضور مردم آگاه و آزاديخواه در شرايطي كه فضاي سنگيني بر جو اين تجمعات حاكم بود و در شرايطي كه بسياري از رسانه ها و احزاب و گروها با ديدن وضع موجود از هر گونه پوشش خبري و حمايت و پشتيباني خود از اين اقدامات آزاديخواهانه دريغ كرده بودند باعث شد تا سالگرد 18 تير بار ديگر در اذهان ملت ايران زنده مانده و اين روز به عنوان نقطه عطفي در تاريخ مبارزات مردم ايران بر ضد استبداد تثبيت و تائيد شود .
به امید ایرانی آزاد و مدرن
كاوه شيرزاد
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر