۳/۲۹/۱۳۹۰

به این تیتر نگاه می کنیم و بدون هیچ مکثی از آن می گذریم " زندانیان سیاسی زن همچنان در قرنطینه"


وقتی از 209 به زندان بالا یا همون اوین منتقل شدیم من و دو نفر از بچه هایی که با هم، چند هفته ای رو در سلولهای چند نفره 209 گذرونده بودیم، برای یک روز به قرنطینه منتقل شدیم.
سه ماه اسیری در 209 یک طرف و سختی آن یک روزی که در قرنطینه گذروندیم طرف دیگه
آشفته بازاری بود، حموم نبود، هواخوری نبود، تلفن زدن تقریبا غیر ممکن بود، وضعیت توالت افتضاح، از سالن برای رفت و آمد به اتاقها و بندهای دیگه خبری نبود و . . . 
بین زندانیان که نهایتا یک یا دو روز در قرنطینه می مانند نیز هیچ نوع توافقی برای نظم، سامان، اداره و نظافت قرنطینه نبود.
هنوز هم وقتی قیافه ی اون دوستان و خودم رو در آن یک روز ، به یاد می آرم گویی خستگی یک عمر زندان به صورتمون نشسته بود، اون یک روز، یک عمر به ما بد گذشت.

اونوقت بانوان زندانی سیاسی که گل های سر سبد این ممکلت هستند باید در چنین شرایطی وحشتناکی مدتها باقی بمانند و مظالمی دیگر نیز به کارنامه عادی و روزمره شدن ما افزوده شود!
به این تیتر نگاه می کنیم :  زندانیان سیاسی زن همچنان در قرنطینه و بدون هیچ مکثی از آن می گذریم: 

15 اوریل 2011

هیچ نظری موجود نیست: