۳/۰۲/۱۳۸۹

با شما هستم دوستان با شما / در مورد اکبر گنجی

از آرشیو 29 تیر 85
شخصا برای گنجی احترام زيادی قائلم ،‌ افشاگريهای ايشان در مورد قتلهای زنجيره ای و مبارزاتش در اعتصاب غذاهای طولانی ستودنی و قابل احترام است ‏، بی شک خدمتی که اکبر گنجی به آزادی انديشه و قلم کرد بسياری از مدعيون آزادی و دمکراسی نکرده اند ‏. او توانست با جسارت و شجاعتهای خود چهره کريه جمهوری اسلامی را به نمايش انظار عمومی جهان بگذارد ‏و تصويری روشن از وضعيت زندانيان سياسی ايران ارائه دهد . تصويری روشن

گنجی می توانست بعد از آزادی خود با پرداختن به موضوعاتی چون روشنفکری دينی و زندانيان ابوغريب و گوانتانامو در گوشه ای امن سکنا گزيند و بقيه زندگی خود را به پاس افتخارات گذشته به عافيت نشينی و سفرهای خارجی بگذارند اما او دست از تلاش برنداشت و کارزاری ديگر را عليه جمهوری اسلامی تدارک ديد . کارزاری ديگر ‏را ، او ادامه داد چون اکبر گنجی ، اکبر گنجی است .

اکبر گنجی حق دارد نظرات خود را بيان کند ‏، او هم به مانند همه ما يک انسان است پر از خطا و پر از اشتباه ‏، او نه يک معصوم است و نه يک انسان بی عيب و نقص ‏، او در توشه خود تحفه ای به ارمغان نخواهد آورد که همه ما را شاد و مسرور نمايد ‏، او قادر به انجام معجزه نيست ‏، او هم مانند هر يک از ما پتانسيل اين را خواهد داشت تا اگر روزی به حال خود رها شد تبديل به يک ديکتاتور تمام عيار گردد . يک ديکتاتور تمام عيار

بدنبال چه ويژگيهايی در اکبر گنجی می گرديم ؟ با ذره بينهای خود در نوشته های گنجی به دنبال چه ايرادی می گرديم؟ او قهرمان افسانه ای ما نيست ، او آن سواره خوش قد و قامت اسطوره های فرهنگ ما نيست که يک تنه در تند باد حوادث، ايران را از مخاطرات گرفتار به آن آمده رها سازد و يکسره در مسير پيشرفت و ترقی قرار دهد . به دنبال کسی نگرديم که وجود ندارد؟ با شما هستم دوستان با شما

او قهرمان افسانه ای اسطورهای ما نيست چون فصل روئيدن قهرمانان اسطوره ای امروز نيست،‌ فصل قهرمانان اسطوره ای که به جای ما فکر کنند، مبارزه کنند، زندان بروند، شکنجه شوند، پيروز شوند و شکست بخورند گذشته است. امروز فصل هفتاد ميليون شواليه است ، هفتاد ميليون انسان هميشه در صحنه که هيچکدام وظيفه خود را به گردن ديگری نمی اندازند ‏، گنجی قرار نيست ناخدای کشتی آزادی و دمکراسی ايران باشد ؟ ناخدای کشتی هم قرار نيست هر کجا خواست کشتی را به دنبال خود بکشاند دوستان . قرار نيست

يا همه چی يا هيچی ! يا او رهبر است يا او رهبر نيست ! يا به او می توانيم اقتدا کنيم يا نمی توانيم ! او شرايط يک رهبر را ندارد پس ما از او حمايت نمی کنيم ! اگر ما از او حمايت کنيم او رهبر می شود ! رهبر کشتی را به ناکجا آباد می کشاند ‏! چرا بدنبال رهبر می گرديم و چرا از رهبر می ترسيم ؟ واقعيت اينست که ما به دنبال رهبر می گرديم چون از بوجود آمدن آن می ترسيم ، می ترسيم چون می خواهيم ريش و قيچی را بدست او بسپاريم و خود را رها سازيم . گنجی يک مبارز ‏است، يک روزنامه نگار شجاع و يک فرد قابل احترام نه يک سياستمدار و نه يک دولتمرد ‏‏و نه يک اسطوره ، بياييد بر او لباس اسطوره ها را نپوشانيم ، بياييد او را بر زمين نکوبيم . بياييد دوستان باشما هستم با شما

ما ملتی هستيم که قهرمان خود را سوار بر اسب می کنيم تا آنان را محکم بر زمين بکوبيم ، گنجی می تواند يک مبارز و يک روزنامه نگار شجاع باشد و روند دمکراتيزاسيون ايران را تسهيل کند اما نمی تواند يک تنه محور تمام تغييرات و تحولات ايران شود ‏، اکبر عزيز کار را به کاردان بسپار و سوار اسب نشو ‏، روند تغيير نظام و استقرار يک نظام دمکراتيک تنها با مشارکت همه نيروهای سياسی فعال ايجاد می شود ، مبارزه مدنی قابل ستايش شما تنها با يک رايزنی اوليه با گروه ها و شخصيتهای سياسی و جلب حمايت آنها می توانست با وسعتی چندين برابر انجام شود تا فصلی نو در ايران ساز شود اما ساز نشد ‏، اين است مفهوم کار سياسی ، فرهنگ اسطوره ای را رومی می بايد نمود ، از قهرمانان خود رو به جماعت می بايد نمود ‏، اکبر عزيز هر اقدام ملی يک مشارکت ملی را می طلبد ، بدون کمک شخصيتها و گروهای سياسی سنگ بزرگی را برندار و به کار جمعی احترام بگذار . گنجی باش تا گنجی بمانی .


کاوه شيرزاد
منشر شده در گویا:

هیچ نظری موجود نیست: