۴/۰۵/۱۳۹۰

ریش سفید بازی برای خاتمه اعتصاب غذای زندانیان سیاسی

کاریکاتور وحید نیک گو، برگرفته از سایت خودنویس

اگر متهم نشوم به اینکه بیرون گود نشسته ام و می گویم لنگش کن!
باید اذعان کنم که این پادرمیانی ها و ریش سفید بازیها برای اتمام اعتصاب غذای زندانیان سیاسی، پاک کردن صورت مسئله به جای حل آنست و نتیجه اش همان است که برای هدی صابر رخ داد.

همه ما در بوجود آمدن مشکلات عدیده زندانیان سیاسی سهمی داریم و حالا که بسیاری از ما اندازه این سهم تلاشی نمی کنیم برخی نگرانند که مبادا برای این عزیزان اتفاقی بیافتد و آنوقت خودشان را مورد شماتت و بازخواست قرار دهند!

هدف این گروه فرار از وجدانشان است. در واقع نسخه ای که می پیچند معطوف به نفع فردیشان است تا نفع زندانیان سیاسی. در نتیجه استدلالشان ناعادلانه و بی ارزش است.

برخی دیگر هم که پیش بینی کردن را هنر هشتم خود فرض می کنند از الان به زندانیان سیاسی می گویند اعتصاب غذا را بشکنید تا اگر فردا، زندانیان سیاسی به نتیجه ای نرسیدند یا اتفاق ناگواری برای آنان افتاد، مثل یکی از شخصیت های معروف در کارتون گالیله بگویند " من می دونستم " و از این که پیش بینی آنها همیشه درست از آب در می آید،  لذت ببرند و به خود ببالند.

این نوع پیش بینی ها، بی ارزش و از درجه اعتبار ساقط است!
کسانیکه که از اول مشروطه تا به امروز گفتند ما با اینگونه مبارزات علیه دیکتاتوری به جایی نمی رسیم! صد سال است که پیش بینی هایشان درست از آب در می آید! چرا؟

برای این افراد پیروزی به معنی محو دیکتاتوری با یک عمل یا کنش خاص است در حالیکه اصولا چنین عمل یا کنشی وجود خارجی ندارد!

پیروزی بر علیه دیکتاتوری در واقع نتیجه اعمالی پیوسته و به هم تنیده است که در امتداد یکدیگر شرایط رسیدن به دموکراسی را فراهم می سازند. در نتیجه استدلال بی فایده بودن حلقه های به هم پیوسته سلسله مبارزات و کنشهایی که شرایط رسیدن به دموکراسی را فراهم می سازند از درجه اعتبار ساقطند.  چراکه درون خود مغالطه ای بزرگ را حمل می کنند.

وانگهی نتیجه چنین اعتصاب غذا ها و استقامتی اگر چه ملموس و آنی نباشد اما حداقل در آینده رفتار جمهوری اسلامی با زندانیان سیاسی را به نفع زندانیان تغییر خواهد داد. البته اگر بتوانند  بایستند و مقاومت کنند و مسلح به همراهی من و شمایی شوند که بجای ریش سفیدی بین زندانیان سیاسی و "نظامی که کوچکترین اعتقادی به حقوق آنها ندارد"، بکوشیم تا بازوی آنها برای رسیدن به خواسته هایشان باشیم.

به قول محمد نوری زاد " به فهم و شعور زندانیان سیاسی برای پایان دادن یا ندادن به اعتصاب غذایشان احترام بگذاریم" ( اگر لااقل سنگی را از جلوی پایشان بر نمی داریم)

کاوه شیرزاد

۴/۰۱/۱۳۹۰

انتخابات آزاد در یک نظام مستبد / گفتگو با رادیو زمانه


این گفتگو درمورد انتخابات آتی و پاورپوینت "انتخابات، فرصتی برای دموکراسی" انجام شده و من از طرف موسسه شهروندیار با ایرج ادیب زاده گفتگو کرده ام  ( لینک مطلب در رادیو زمانه)


انتخابات آزاد در یک نظام مستبد


ایرج ادیب‌زاده
زنگ انتخاباتی دیگر در ایران به‏صدا درآمده است. دوسال پس از انتخابات جنجالی ریاست جمهوری، این بار انتخابات مجلس نهم برای انتخاب ۲۹۰ نماینده در سراسر کشور در پیش رو است. تاریخ رسمی این انتخابات روز دوازدهم اسفند اعلام شده است.

اصلاح‏طلبان و اصول‏گراها از حالا برای وارد شدن به مجلس نهم تلاش می‌کنند. منتقدان دولت و حتی شماری از نمایندگان کنونی مجلس و چهره‏های اصول‏گرا نیز دولت را متهم کرده‏اند که قصد دخالت در این انتخابات را دارد.
 


تازه‏ترین اظهار نظر یا بهتر بگوییم اخطار در مورد انتخابات مجلس نهم را معاون اول قوه قضاییه، حجت‏الاسلام ابراهیم رییسی، روز یکشنبه ۲۹ خرداد سال جاری (نوزدهم ژوئن ۲۰۱۱)، به دولت داده است.

آقای رییسی در در نشست خبری خود گفته است: «دولت نشان دهد که در انتخابات دخالت نمی‏کند.»
مرتضی آقاتهرانی، نماینده‏ کنونی مجلس هم گفته است: «در صورت دخالت دولت در انتخابات، نظام جمهوری اسلامی از مردمی بودن می‏افتد.»

پیشتر علی لاریجانی، رئیس مجلس و احمد جنتی، دبیر شورای نگهبان دربار‏ه دخالت دولت در انتخابات مجلس هشدار داده‏اند.

احمد جنتی از «جریان منحرفی» سخن گفته است که به توصیف او، می‏خواهد با پول‏های کلان مجلس را قبضه کند.

اصول‏گرایان منتقد دولت از اسفندیار رحیم‏مشایی، رئیس دفتر ریاست جمهوری به عنوان «جریان انحرافی» نام می‏برند.

اتهام دخالت دولت در انتخابات جنجالی ریاست جمهوری، دو سال پیش از سوی میرحسین موسوی و مهدی کروبی، دو نامزد معترض و دوتن از رهبران مخالفان دولت مطرح شد. این دو هم اکنون در بازداشت خانگی به‏سر می‏برند.

به بهانه این نکات، با کاوه شیرزاد، از فعالان جنبش مدنی، عضو پیشین کمپین مهدی کروبی و عضو گروه «شهروندیار» که برای مطرح کردن انتخابات آزاد فعالیت می‏کند، گفت‏وگویی کرده‌ام. او انتخابات پیش روی مجلس نهم را بسیار با اهمیت توصیف می‏کند.

کاوه شیرزاد: همان‏طور که می‏دانید، با توجه به انتخابات گذشته ریاست جمهوری در ایران، حساسیت‏ها، عملکردها و اتفاق‌هایی که رخ داد، انتخاباتی که در پیش است، از اهمیت فوق‏العاده زیادی برخوردار است.

من به‏طور قاطع می‏توانم بگویم که نوعی صف‏آرایی میان جامعه مدنی است که در درون آن اصلاح‏طلب‏ها و گروه‌‏های مختلف هستند و جمهوری اسلامی. این صف‏آرایی می‏تواند اهمیت بسیار زیادی داشته و برای مردم ایران تعیین‌کننده باشد.

روزنامه «اعتماد»، از روزنامه‏های منصوب به اصلاح‏طلبان، پس از نزدیک به یک‌سال و نیم توقیف، با یادداشتی از محمد خاتمی، روز شنبه بیست و هشتم خرداد، با شعار «بازگشت اعتماد به جامعه» دوباره منتشر شده است. آیا انتشار دوباره این روزنامه می‏تواند به انتخابات در پیش روی مجلس ارتباط داشته باشد؟
بله قطعاً همین‏طور است. به عقیده‏ی من، دیکتاتورها همیشه در زمان انتخابات سعی می‏کنند با ایجاد یک فضای حداقل حتی کاذب، انتخابات خودشان را رونق بدهند و حتی اگر شده، با یک فرم نمایشی، وضعیتی را به‏وجود بیاورند تا به مخالفین خودشان که می‏توانند مخالفین داخلی و خارجی باشند، این پیام را بدهند که ما در یک انتخابات نسبتاً آزادنه‏ای انتخاب شده‏ایم و مردم پشتیبان ما هستند و اگر نیرویی بخواهد در مقابل ما بایستد، باید در مقابل مردم هم بایستد.

بنابراین برای گرم کردن چنین انتخاباتی، ممکن است که آزادی‏های موقتی را بدهند. به عقیده‏ی من، آزادی‏ای که برای انتشار دوباره‏ی روزنامه‏ی اعتماد داده‏اند، در همین قالب می‏گنجد.
موضوع انتخابات نه تنها در داخل ایران، بلکه در خارج از ایران هم مورد توجه قرار دارد. از جمله مؤسسه «شهروندیار» در فرانسه، با تهیه یک پاورپوینت، با عنوان «انتخابات فرصتی برای دمکراسی» به پیشواز انتخابات رفته و به بررسی مسائل مختلف آن پرداخته است. چرا اصل انتخابات در کشوری مانند ایران اهمیت دارد؟

با توجه به مشکلاتی که خصوصاً در خاورمیانه وجود دارد و ایران هم شامل آن می‏شود، مسئله انتخابات از اهمیت خیلی خاصی برخوردار است. شاید بشود این گونه بیان کرد که انتخابات فرصتی است برای دمکراسی و به عنوان صحنه‏‏ صف‏آرایی بین نیروهای جامعه مدنی، بین کسانی که خواهان تحول در سیستم‏ حکومتی هستند و قدرت حاکم، می‏تواند بسیار تعیین‌کننده باشد.

مؤسسه‏ «شهروند‏یار» به عنوان یک نهاد مدنی و یک نهاد غیر انتفاعی تمام تلاش خود را در وهله اول روی این مسئله گذاشته است که ما بتوانیم روحیه شهروندی در ایران و خاورمیانه، در آینده‏ گسترش بدهیم و باعث توانمندی جامعه مدنی در ایران و سایر کشورهای خاورمیانه بشویم.

در زمان انتخابات، مردم چه کاری می‏توانند انجام دهند تا به گفته مؤسسه «شهروندیار»، رژیم‏های مستبد عقب‏نشینی کنند؟  

ما می‏گوییم آیا در زمان انتخابات مناسب هست که شهروندان، فرضاً به تحریم انتخابات و حتی شرکت بدون تأثیرگذاری آن‏چنانی بسنده کنند یا نه؟ یا این‏که می‏توانند برای گسترش روحیه شهروندی، برای گسترش مبانی اعلامیه جهانی حقوق بشر، برای تقویت پایه‏های جامعه مدنی و گسترش دمکراسی، وارد فعالیت‏های کم‏هزینه و یا کم‏خطری بشوند که بتوانند تمام این اهداف را در درون خودش دنبال کنند.
بر همین اساس، ما اقدام به ساخت این پاورپوینت کرده‏ایم و گفته‏ایم در زمان انتخابات، شهروندان به چه نحوی می‏توانند دیکتاتورها را وادار به عقب‏نشینی و یا وادار به ترک قدرت کنند. تمام این‏ها در این پاورپوینت با دقت و با پشتوانه‏ یک کار تحقیقی بیان و ارائه شده است.

در زمان انتخابات چه باید کرد؟ فعالان مدنی روی چه نکاتی انگشت گذاشته‏اند؟
انتخابات فرصتی برای دمکراسی شمرده می‏شود. قاعدتاً اگر ما بتوانیم در برهه‏های انتخاباتی به نحوی عمل کنیم که منتهی به تقویت روحیه شهروندی، تقویت جامعه مدنی در ایران و سایر کشورهای جهان بشود، این عملکرد می‏تواند با اهداف «شهروندیار» مطابقت داشته باشد.
«شهروندیار» سعی کرده با این پاورپوینت آموزشی، یک‌سری از آموزش‏ها و ایده‏هایی را به شهروندان معرفی کند که در قالب آن، در برهه و زمان انتخابات، بتوانند گام‏های مؤثری را بردارند.

۳/۳۱/۱۳۹۰

می ۶۸؛ جنبشی برای جدی گرفتن جوان‌ها ( گزارش شنیداری از ایرج ادیب زاده )


شنبه گذشته، برای دیدن آقای ایرج ادیب زاده نامی که برای بسیاری از ایرانیان آشناست به پاریس رفتم تا ضمن معرفی پاورپوینت، "انتخابات، فرصتی برای دموکراسی" ( ساخته شده توسط موسسه شهروندیار)، گزارشی از اهداف و نحوه تهیه این پاورپوینت و موسسه شهروندیار ارایه دهم.

در این روز، ساعتهای خیلی خوبی را با آقای ادیب زاده گذراندم. درباره مسائل متعددی با هم صحبت کردیم. روز خوب و جذابی بود. او را روزنامه نگاری دقیق، متین و دوست داشتنی یافتم

در خانه آقای ادیب زاده فرصتی پیش آمد تا وب سایت بسیار زیبا و پر محتوایش را با هم مروری کنیم و درباره برخی از کارهایش گپی بزنیم.

بعد از تهیه گزارش در حالیکه به دیژون برمی گشتم، مدام به این فکر می کردم که تا به خونه رسیدم، تعدادی از گزارش های زیبای آقای ادیب زاده با آن صدای دلنشینش را گوش کنم و علاوه بر آن بتوانم خوب وب سایتش را زیر و رو کنم. 

در میان گزارشها و نوشته هایش، گزارش سه قسمتی او در مورد جنبش دانشجویی می 68 فرانسه که در مصاحبه با آقای احسان نراقی تهیه شده بود برایم بسیار جالب و آموزنده بود. جنبشی که اساسی ترین دستاوردش برابری حقوق زن و مرد بود.

فقط از یک روزنامه نگار برجسته و کار کشته انتظار می رود که وب سایتی، چنین پر محتوی و پربار داشته باشد.


۳/۳۰/۱۳۹۰

امنیت چیست؟ نامه ای به سران جمهوری اسلامی درباره طرح امنیت اجتماعی

مسئولان و سران جمهوری اسلامی!
امنیت تنها قلع و قمع معتادان، قاچاقچیان، دزدان و راهزانان نیست!
امنیت با سنگسار، قطع اعضای بدن، اعدام و شلاق تامین نمی شود!
امنیت با ضرب و شتم قداره کشان و اشرار خیابانگرد ایجاد نمی شود!
امنیت به معنی برخورد با بانوان آرایش کرده و به زعم شما بدحجاب نیست!
امنیت با خاکسپاری شبانه و مخفیانه شهروندان هیچ ارتباطی ندارد!
امنیت به معنی مبارزه با رقص، آواز، موسیقی و شادی نیست!

معنی امنیت چیست؟
امنیت یعنی اینکه شهروندان یک کشور اطمینان داشته باشند بخاطر ابراز عقاید و نظرات خود مورد تعقیب، پیگیری یا آزار و اذیت قرار نمی گیرند!
امنیت یعنی اینکه شهروندان یک کشور بتوانند بدون کوچکترین ترس و ارعابی، گروهها، احزاب  و تشکل های مورد نظر خود را  ایجاد کنند و این حق را داشته باشند که به تنهایی یا دسته جمعی علیه سیاستها یا عملکردهایی که نمی پسندند، اعتراض کنند!
امنیت یعنی اینکه هیچ اراذل و اوباشی تصور نکند، اگر بانویی پوشش یا رفتار نامتعارفی داشت می تواند به او تعرض و تجاوز نماید، چراکه قانون پوشش نامناسب زن را دلیل تجاوز و تعرض قلمداد می کند!
امنیت یعنی اینکه شهروندان حق دارند برای عزیزانی که از دست می دهند مراسم تشییع و سوگواری غیر مخفیانه، غیر شبانه و با دعوت دوستداران متوفی برگزار کنند.
امنیت یعنی اینکه شهروندان اطمینان داشته باشند، همه در برابر قانون یکسانند و هیچ کس نسبت به دیگری برتری یا رجحان ندارد. هیچکس یا هیچ گروهی نمی تواند فراتر از قانون، حقوقی از دیگران را ضایع کند.
امینت یعنی اینکه شهروندان یک کشور اطمینان داشته باشند هرگاه بازداشت یا دستگیر می شوند، مورد شکنجه، ضرب و شتم، تجاوز و هتک حرمت قرار نمی گیرند.
امنیت یعنی اینکه شهروندان اطمینان یابند هر گاه به آنها اتهامی زده می شود در یک دادگاه غیر علنی، بدون هیات منصفه و وکیل مدافع و تنها در یک دادگاه نمایشی چند دقیقه ای مورد محاکمه قرار نمی گیرند!
امنیت یعنی اینکه اگر کسی به زندان افتاد، هیچ زندانی یا زندانبانی جرات نکند به او تجاور، تعرض یا هتک حرمت نماید.
امنیت یعنی اینکه یک بهایی، مسیحی، زرتشتی، یهودی، شیعه، سنی و بی دین از حقوق برابر برخوردار باشند و هر کدام بتوانند آزادانه دین خود را تبلیغ و ترویج کنند و فرایض مذهبی و آداب و رسوم خود را به جا بیاورند.
امنیت یعنی اینکه همه شهروندان ایران مطمئن باشند هیچ کس در امور خصوصی و خانوادگی آنها تجسس و جاسوسی نمی کند و هیچ کس مسائل خصوصی و شخصی آنها را وجه تنبیه یا باجگیری قرار نمی دهد!
امنیت یعنی اینکه همه شهروندان اطمینان یابند هیچ کس بخاطر فقر و نداشتن پول، امکان معالجه و درمان از او سلب نمی شود!
امنیت یعنی کار، امید، تفریح، شادی، ورزش، موسیقی، عشق، زندگی، آرامش، رفاه و تامین اجتماعی!
امنیت یعنی وجود فرصتهای ترقی، یعنی فرصتهای مساوی برای همه شهروندان ایرانی!

آیا تا بحال از خود پرسیده اید، چرا در میهنمان میلیونها معتاد به انواع مواد مخدر وجود دارد و میلیونها تن از شهروندان در آستانه اعتیاد قرار دارند؟
آیا تا بحال از خود پرسیده اید، چرا چندین میلیون ایرانی کشور را ترک کرده اند و چه بسا میلیون ها ایرانی در آرزوی فرار از ایران هستند؟
آیا تا بحال از خود پرسیده اید، چرا صدها میلیارد دلار از سرمایه های ایرانیان به خارج از کشور منتقل شده و ایرانیان سالانه صدها شرکت در خارج به ثبت می رسانند؟
آیا می دانید نتیجه فرار مغزها و افراد نخبه در سالهای گذشته تا به امروز چه نسبتی با میزان کل فروش نفت در سی و سه گذشته دارد؟
آیا می دانید نتیجه فرار سرمایه و افراد نخبه یعنی بیکاری، فقر، فحشا، فساد، خشونت، ناامیدی، اعتیاد و افسردگی است؟

با مشت و لگد معنی امنیت چیست؟
با نفــی بلد ناجـی امنیت کیست؟
با زور مــــــرا مگـــو کـــه امنیت هست!
با ناله زمن شنو که امنیت نیست!

این نامه قبلا در گویا منتشر شده 

۳/۲۹/۱۳۹۰

گفتگو با رادیو فرانسه، درباره انتشار دوباره روزنامه اعتماد




انتشار مجدد روزنامه اعتماد نشانگر آغاز فصلی جدید از رفتار جمهوری اسلامی با  با نیروهای تحویل خواه نیست. انتشار مجدد روزنامه اعتماد را می توان در قالب آزادیهایی که هر حکومت دیکتاتوری در آستانه انتخابات به نیروهای مخالف خود می دهد جمع بندی کرد. این آزادیها کنترل شده، قطه چکانی و موقت است.

به این تیتر نگاه می کنیم و بدون هیچ مکثی از آن می گذریم " زندانیان سیاسی زن همچنان در قرنطینه"


وقتی از 209 به زندان بالا یا همون اوین منتقل شدیم من و دو نفر از بچه هایی که با هم، چند هفته ای رو در سلولهای چند نفره 209 گذرونده بودیم، برای یک روز به قرنطینه منتقل شدیم.
سه ماه اسیری در 209 یک طرف و سختی آن یک روزی که در قرنطینه گذروندیم طرف دیگه
آشفته بازاری بود، حموم نبود، هواخوری نبود، تلفن زدن تقریبا غیر ممکن بود، وضعیت توالت افتضاح، از سالن برای رفت و آمد به اتاقها و بندهای دیگه خبری نبود و . . . 
بین زندانیان که نهایتا یک یا دو روز در قرنطینه می مانند نیز هیچ نوع توافقی برای نظم، سامان، اداره و نظافت قرنطینه نبود.
هنوز هم وقتی قیافه ی اون دوستان و خودم رو در آن یک روز ، به یاد می آرم گویی خستگی یک عمر زندان به صورتمون نشسته بود، اون یک روز، یک عمر به ما بد گذشت.

اونوقت بانوان زندانی سیاسی که گل های سر سبد این ممکلت هستند باید در چنین شرایطی وحشتناکی مدتها باقی بمانند و مظالمی دیگر نیز به کارنامه عادی و روزمره شدن ما افزوده شود!
به این تیتر نگاه می کنیم :  زندانیان سیاسی زن همچنان در قرنطینه و بدون هیچ مکثی از آن می گذریم: 

15 اوریل 2011

مراسم مجازی گرامیداشت هدی صابر، هاله سحابی و...



 خوب است برای گرامیداشت عزیزانی مانند هدا صابر، هاله سحابی، عزت الله سحابی و دهها شهید راه آزادی، حالا که اجازه نمی دهند خانواده ها و دوستدارانشان در ایران مراسم ختم و سوگواری برگزار کنند، ایرانیهای داخل و خارج علاوه بر مراسم های حضوری، در مراسم سوگواری مجازی این عزیزان نیز شرکت کنند
می شود در پالتاک یا مسنجرهایی که امکان گردهمایی افراد زیادی را فراهم می سازد با دعوت از شخصیتهای سیاسی و مدنی  برای سخنرانیٍ؛ با حضور انبوه دوستداران به شعر خوانی، اجرای موسیقی، خواندن قرآن، بازگو کردن خاطرات و یادآوری فعالیتها و تلاشهای آنها اقدام کرد و در روز و ساعت مشخصی یاد این عزیزان را گرامی داشت.
با چنین کاری دهها هزار تن از ایرانیانی که در سرتاسر اروپا، آمریکا و در ایران و سایر نقاط دور افتاده جهان امکان شرکت  در مراسمهای حضوری را ندارند امکان شرکت در مراسمهای مجازی را خواهند داشت.
اگر تعداد شرکت کنندگان به حد قابل توجهی برسد بازتاب خوبی برای رسانه ها، مردم و تسلای خاطر بازماندگان خواهد داشت.

کاوه شیرزاد

۳/۲۵/۱۳۹۰

پناهنگاه من، به مناسبت شهادت هاله سحابی

از کسانی که پناهگاه شان فقط شعر و نفرین است بی زارم.

اما پناهگاهم در این لحظه که برای او نمی توانم کاری کنم بیتی از فرخی یزدی شاعر لب دوخته آزادی است :

دلم زین خرابیها بود خوش، زآنرو که می دانم 
خرابیها چونکه از حد بگذرد، آبادانی می گردد

عکس هاله سحابی
نمی شود انسانی را در شرایط مرگ قرار داد و نام شهید را بر روی آن نگذاشت! 

درباره سکولاریسم و فاجعه انسانی در لیبی، ( تجاوز جنسی به صدها زن جلوی چشم خانواده‌هایشان)


گزارش تکان دهند آسوشیتدپرس از وقوع یک فاجعه انسانی در لیبی، حکایت از تجاوز جنسی به صدها زن در نزد خانوادهایشان دارد. از ده هزار زن مورد پرسش قرار گرفته 259 زن، توسط نیروهای شبه نظامی وفادار به معمر قذافی مورد تجاوزات جنسی خشونت بار قرار گرفته اند.


 تجاوز به عنف در طول قرن ها به عنوان یک سلاح مبتذل و معمول در جنگ به کار می رود. 


در قسمتی از این گزارش زنی که مورد تجاوز قرار گرفته چنین می گوید: ابتدا آنها دست و پای شوهرم را با طناب بستند و سپس در مقابل چشمان شوهر و برادر شوهرم به من تجاوز کردند و بعد شوهرم را کشتند.

یکی دیگر از زنان اهل مصراته چنین گفته است: شبه نظامیان در مقابل چهار فرزندم به من تجاوز کردند و سپس خانه مان را به آتش کشیدند. من به همراه فرزندانم تلاش کردیم از طریق یکی از بنادر به کشور دیگری فرار کنیم اما با شروع درگیری و بمباران، فرزندانم را در میان آتش، دود و خمپاره گم کردم.
روانپزشک معالج در مورد آنان می گوید: برخی از این زنان به جنون حاد یا همان «توهم» مبتلا شده اند، تعدادی نیز از افسردگی شدید رنج می برند؛ برخی دیگردر فکر اقدام به خودکشی هستند. حتی تعدادی از آنها مرگ خود را از خانواده هایشان خواستار شده اند. چرا که نمی خواهند خانوادهایشان متحمل این ننگ شرم آور باشند.


همچنین چند تن از آنان از سوی شوهرانشان رها شده اند و ترس از درمان، عواقب ناخوشایندی همچون طرد شدگی از سوی جامعه را برای آنان در پی خواهد داشت و در موارد بسیاری ترس از مجازات از سوی خانواده، آنان را به پنهان کاری وادار کرده است. آنها می ترسند مبادا در بیابان رها شوند و با مرگی دردناک مواجه گردند.



از نقش کثیف طرفداران حکومت قذافی در تجاوز به عنف خشونت بار به مادران، دختران و خواهران، نزد اعضای خانواده خود که بگذریم نحوه برخورد خانواده های سنتی با مادران و خواهرانی که تحت اجبار و بدون کوچکترین اراده ای مورد تجاوز قرار گرفته اند، غیر قابل درک است!!! 


چرا خانواده های بانوانی که مورد تجاوز قرار گرفته اند، به جای یاری رسانی به آنان، آنها را در بیابانها رها می کنند تا از گرسنگی بمیرند تا به اصطلاح لکه ننگ از خانواده هایشان پاک شود؟

چرا زنانی که نیاز به معالجه و یاری خانواده خود دارند باید از ترس رها شدن توسط خانواده هایشان این موارد را مخفی کنند؟

سوالی که از این گزارش برای من جالب است این است که چرا مردم لیبی که دهها سال در یک حکومت دیکتاتوری چپ مارکسیستی و به نوعی سکولار، زندگی کرده اند از چنین تعصبات کوری برای برخورد با این مسائل جنسی برخوردارند؟ نقش یک حکومت غیر مذهبی برای پشت سر گذاشتن چنین تعصباتی چقدر است؟ 

اگرچه جامعه ایرانی خصوصا اقشار پایین دست اجتماع، شامل بسیار از افرادی که در روستاها و مناطق حاشیه ای زندگی می کنند از این حد خشونت برای برخورد با کسانیکه مورد تجاوز قرار گرفته یا به با میل خود اقدام به برقراری ارتباط جنسی با دیگران کرده اند، برخوردار نیستند اما همیشه باید به این موضوع توجه کرد که، چگونه می توان ریشه های تعصبات مذهبی، عرفی و سنتی در ایران را خشکاند؟

آیا تعصباتی این چنینی صرفا ریشه های مذهبی دارد؟
آیا وجود یک حکومت سکولار به تنهایی برای مقابله با چنین تعصباتی کافی است؟

جالب است بدانید بسیاری از ایرانیان سکولار و مارکسیستی که خود دایه مبارزه با تعصبات خشک مذهبی را دارند علیرغم سالها زندگی در کشورهای غربی و آمریکایی همچنان از چنین تعصباتی با درجات قابل توجه برخورداند!

کاوه شیرزاد
31/5/2011

بازگشت به دوران امام! بازگشت به دوران بیمارگونه خمینی است


خمینی واقعا یک دیکتاتور تمام عیار، بی سواد و بیمار بود
واقعیت این است که دوران طلایی امام بخوانید دوران جنگ، اعدام، شکنجه، نفرت پراکنی، زیبایی ستیزی، علم گریزی و . . . اگر شدیدا نفرت برانگیز نباشه اندک جذابیتی هم نداره!
خمینی بعد از قلع و قمع و کشتار مخالفین، همانند شاه دیکتاتور تنها کسانی رو حفظ کرد که در مقابل او دست بوسی کردند. 
البته او بعدها، به برخی از این افراد نیز رحم نکرد و آنها را نیز از دم تیغ گذراند، زندانی یا وادار به ترک ایران کرد.
این خوی دیکتاتورهاست!

اصلاح طلبها خوب است در شعارها یا اعتقاداتی که دارند، حتی بصورت تاکتیکی تجدید نظر کنند تا سایه دیکتاتوری دیگر بر سر خودشان و ایران نیافتد.
درباره فرهنگ دست بوسی در ایران این اسلاید شو را ببینید خالی از لطف نیست!


کاوه شیرزاد
26/5/2011

این فیلم ها تقلبیه! رسالت کارشناسی برای برخی از دوستان


باعث خجالته!

برخی از دوستان در خارج نشسته اند و هر فیلمی که از اعتراضات داخل می آید می گویند قلابیه!

به نظر من این دوستان ترس خودشون رو به مردم داخل ایران تعمیم می دهند و فکر می کنند چون خودشون با اینکه در کانون خطر نیستند ترسیدند!
 بنابراین مردم داخل ایران نیز ترسیدن و امکان ندارد چنین اعتراضاتی روی دهد!

وقتی ایراد گرفتن و نق زدن و هیچی رو قبول نداشتن به ژستهایی برای روشنفکربودن و واقع بین بودن تبدیل شود!
وقتی زیر سوال بردن برخی خبرها و عقاید به ارزشی تبدیل شود که می تواند خط شما و مردم عوام را مشخص کند!

یک عده هم می شوند کارشناس، کارشناسانی که به اصطلاح از مردم عوام فاصله دارند و همه چی را خیلی زود و سطحی قبول نمی کنند، به قول معروف آدمهای خوش خیال و سطحی نیستند! 

خدا به داد این ملت برسه تا از پس ژستهایی که هر چند وقت یکبار به سر قسمتی از مردم ایران می افته، بر بیایند!
به یاد کوروش بزرگ می فتم که می گفت: خدایا! این سرزمین را از سه چیز در امان دار، دروغ، دشمنی و خشکسالی 



آفرین به بچه های داخل که در این شرایط سخت همچنان چون کوه ایستاده اند 
25/5/2011
کاوه شیرزاد

آهنگ زیبا و پر معنایی از شاهین نجفی، وقتی که و . . .





"وقتی تویی و بغض طنز و طنز بغض آلود "
این آهنگ زیبا و تحسین برانگیز شاهین نجفی برای من مفاهیم ارزنده و قابل توجهی دارد.
ساختار شکنی در بیان برخی از کلمات و عبارت سانسور شده، به چالش کشیدن وضعیت ناهنجار جامعه ایرانی تنها قسمتی از مواردی است که کار او را برایم زیبا می کند. 
یاد عبارت هنر متعهد یا هنرمند متعهد در دوران ایدولوژی ها و آرمان گرایی نسلهاهای پیشین می افتم. 

البته نه هنر و هنرمندی که در خدمت یک جریان سیاسی یا یک ایدولوژیی خاص باشد بلکه به هنری که سودای به صدا درآوردن وضعیت درام جامعه ایرانی را در سر دارد و سعی می کند با نیش زدن و بشگون گرفتن، به او تکانی دهد. 

بنابراین بارها و بارها به این آهنگ گوش دادم و به آن فکر کردم. 
بعضی موقعها ، هنرمندان، روزنامه نگاران و . . .، سانسور شکنی یا هنجار شکنی می کنند، تا توجه ها را بخود جلب کنند، به قول معروف نان ساختار شکنی می خورند و برای قشر محدودی جذابیت سطح پایینی می آفرینند، در حالی که مطلب یا هنر آنها، از محتوی خالیست.

در مورد ساختار شکنی شاهین نجفی برای من چنین تصوری حاکم نیست ، مسائل مطرح شده در آهنگ او از محتوی خالی نیست و این بر ارزش کارش می افزاید. 


متن کپی شده این آهنگ رو از یک وبلاگ اینجا عیننا می گذارم:

وقتی کاندوم کاپوت بود، زشت بود، بد بود
وقتی سردار سپاه ،بدلی از ممد بود
وقتی که هروئین و سرنگ هدفمند بودند
وقتی که مسکن ها خودشون دردمند بودند
وقتی که جنگ نبود ،سقف سوراخ خونه زیر بمب باران بود
وقتی که جنگ نبود و مغزا زیر بمب باران بود
وقتی که دراکولا برای برادرم گشت بود
وقتی که مرکز دنیا برای من رشت بود
وقتی که انقلاب خم شد به خاوران رسید
وقتی که نامه های جمکران به جماران رسید
وقتی که زن هنوز زن نشده بود ،مادر بود
وقتی که دوست دوست خواهرم خواهر بود
وقتی که مقنعه ها هنوز لب شتری بودند
وقتی سواران حسین لات های موتوری بودند 

وقتی تویی و بغض طنز و طنز بغض آلود
وقتی تویی و یک گله عالم مردود
وقتی تویی و توبه و شعرهای دست به عصا 
وقتی تویی و فکر شاشیدن به این دنیا

وقتی که توت فرنگی و موز تو بهشت مجانی شد
وقتی که عشق بازی چشم و پستان پنهانی شد
وقتی که تام ،جری رو جر داد و تا آخر خورد
وقتی که فکر 18 ساله ام رو پریود یک دختر برد
وقتی که با مشکی رنگه عشقه پوک شدیم
دیدی چطور با دیاپازون های شکسته کوک شدیم
وقتی که یاد تو شرت و سجاده ام رو تر میکرد
وقتی که بیست سالگیم ،دم کوچتون خطر میکرد
وقتی که شاملو پا نداشت، معلم هزار پا بود
وقتی که نصرت روی میز نبود ،روی تخت تنها بود 

وقتی تویی و بغض طنز و طنز بغض آلود
وقتی تویی و یک گله عالم مردود
وقتی تویی و توبه و شعرهای دست به عصا
وقتی تویی و فکر شاشیدن به این دنیام

وقتی که اصلاح طلبی و رفورمیسم شبیه هم بودند
وقتی که انقلابی ها خم شدن یا که کم بودند
وقتی که ریش ها ،ته ریش و ریشه ها زیر تیشه شدند
وقتی که باکری و همت ها سیاست پیشه شدند
وقتی که فریدون اوردس کرد ،مرد
وقتی که بیست میلیون رای رو باد با خود برد
وقتی که عباها شکلاتی ،سفید ،زرد بودند
وقتی که آزاد بودیم و آزادی ها شکل درد بودند
وقتی که سینما کارگردانش باتوم دار بود
سینما نبود ،سیرک بود، پر از هدیه و گلزار بود 

وقتی تویی و بغض طنز و طنز بغض آلود
وقتی تویی و یک گله عالم مردود
وقتی تویی و توبه و شعرهای دست به عصا
وقتی تویی و فکر شاشیدن به این دنیام

وقتی که زن من و دختر تو و مادر شما یعنی داف
وقتی که رپ قی شد از گلوی هر لومپن الاف
وقتی که شبه مارکس روی سر دریدا بود
وقتی که دالی پشت بوم فریدا بود
وقتی که حسین کاخ سفید داشت ٬باراک شد
وقتی که نماینده ی ما تو آمریکا نایاک شد
وقتی که به سیاست خدیدیم و سیاست به ما خندید
وقتی که طنز پارازیت داشت ٬فرکانس ها گندید
وقتی حقوق بشر بازی و استراتژی بود
وقتی وطن کوروش و چلو کباب و نوستالوژی بود
وقتی که وقتی که اتفاق می افتاد
از پشت پرده کسی به ما بیلاخ نشان میداد 

وقتی تویی و بغض طنز و طنز بغض آلود
وقتی تویی و یک گله عالم مردود
وقتی تویی و توبه و شعرهای دست به عصا
وقتی تویی و فکر شاشیدن به این دنیام 

24/5/2011
کاوه شیرزاد

حرکات نمایشی فوق العاده دیدنی ( damien walters 09)

برای من که سالهای زیادی از دوران نوجوانی را صرف آموزش حرکتهای نمایشی کردم دیدن دهها باره این تصاویر نیز فوق العاده ، سرگرم کننده و جذاب است.


شاید اگر ما هم در گذشته امکانات بهتری داشتیم به این حد از آمادگی بدنی می رسیدیم.


یاد استاد سید محمد ابراهیمی افتادم که در بیابانها و باغها، مخفیانه به ما آموزش ووشو ( وبدو) می داد.


در آن زمان، آموزش ووشو ممنوع بود و ما تقریبا بطور مخفیانه آموزش می دیدیم و از اینکه یک ورزش ممنوعه انجام می دادیم به خود می بالیدیم و احساس غرور می کردیم.


دنیای زیبایی بود که برای من امروز فرسنگ ها دور است. 


این تصاویر رو ببینید و لذت ببرید



20/5/2011