این مقاله مربوط به سوم دی هشتاد و سه است که در سایت گویا منتشر شده بود : لینک مقاله در گویا
اگر بخواهيم نگاهي گذارا به فاز اول مقاله آقاي جمشيد اسدي ، كه همانا به تمسخر كشيدن طرح رفراندم است نگاهي انداخته باشيم خواهيم ديد كه ايشان با عبارتي نظير عبارات مقابل به استقبال اين مرحله از مقاله خود رفته اند : « نيروهای مختلف سياسی، سرانجام در موردی توافق نظر پيدا كردند و بدنبال اين اجماع ، لابد قال قضيه استبداد در ايران را خواهند كند و يا دست كم گام مهمی در سمت و سوی آزادی كشور برخواهند داشت » چنانچه مشاهده مي شود آقاي اسدي در مقدمه مقاله خود با عباراتي اينچنيني سعي مي كند نشان دهد افرادي ساده لو با خيال اينكه مي توانند بساط استبداد را يك شبه درهم ريزند فراخوان را صادر كرده اند ، البته آقاي اسدي توضيح بيشتري نمي دهد كه اگر طرفداران رفراندم ، رفراندم را كنار بگذارند و به دنبال اصلاحات راه بيافتند باز مي توانند قال قضيه استبداد در ايران را يك شبه بكنند يا نه و ديگر اينكه ايشان توضيح نمي دهند در صد سال گذشته مبارزات آزاديخواهانه مردم ايران چقدر قال استبداد كنده شده كه در ابتداي يك فراخوان اينترنتي توقع آن را دارند ، خوب بود آقاي اسدي توضيح بيشتري مي دادند كه در اين هشت سال اصلاح طلبي ، اين همه پرداخت هزينه ، اين همه زنداني سياسي و روزنامه نگار زنداني چقدر قال قضيه كنده شده كه الان انتظار آن را دارند .
اما استاد تاريخ صادق زيبا كلام در فاز اوليه مقاله خود كه همان به تمسخر كشيدن و تحقير رفراندم و رفراندم طلبي است از ديد يك جامعه شناس وارد قضيه رفراندم شده و از ديد يك استاد ادبيات از آن خارج مي شود ، ايشان در ابتدا مقاله خود با تشريح ويژگيهاي كشورهاي عقب مانده دنيا چنين استدلال مي كنند كه در كشورهاي عقب مانده اي چون ايران به يك باره واژهايي از آسمان وارد ادبيات سياسي مردم شده و بعد از چند هفته بي هيچ سودي از آن خارج مي گردد ، آقاي زيبا كلام در توضيح بيشتر استدلال خود چنين مي نويسد (( البته برخى از اين اصطلاحات سابقه در علوم سياسى و تاريخ دارند، برخى هم «من درآوردى» هستند. «جامعه مدنى»، «عبور از خاتمى»، «انسداد سياسى»، «آرامش فعال»، «نافرمانى مدنى» و «خروج از حاكميت» از جمله اصطلاحاتى بوده اند كه ظرف چند سال اخير پس از مطرح شدن توسط يكى از مهره هاى سياسى، بلافاصله نقل مجالس، محافل و مطبوعات شده و بعد از مدتى هم به بايگانى سياسى سپرده مى شوند. از جمله مى بايستى به مسئله رفراندوم كه مدتى است نقل محافل سياسى در ايران شده اشاره داشت ))
البته خوب است آقاي زيبا كلام در ارائه تحليلهايي اينچنيني مواردي اينچنيني را نيز در نظر داشته باشند اول اينكه ايشان فراموش مي كنند از واژهايي ديگري مانند ، اصلاحات ، دولت سايه ، اصلاحات مرد زنده باد اصلاحات و مسخره ترين آنها يعني مردم سالاري ديني در كنار واژهايي چون آرامش فعال سعيد حجاريان استفاده كنند و ايشان توضيح نمي دهند كه چرا زمان خلق چنين واژهايي ، مثل الان احساس مسئوليت نكردند تا قلم بدست بگيرند و افشاگري كنند كه اينها تنها يك واژه هستند تا دوستان اصلاح درس خوبي به ايشان بدهند . دوم اينكه با فراستي كه شخصا در كتاب سنت و مدرنيته آقاي صادق زيبا كلام سراغ دارم ايشان در تحليل خود از كلمات سوخته و لو رفته اي مانند آرامش فعال ، در كنار واژهاي ممتازي چون نافرماني مدني و رفراندم استفاده مي كنند تا شايد به اصطلاح معروف هفت حرف راست را براي القاء يك حرف دروغ بكار گيرند به عبارتي ديگر آقاي زيبا كلام در اين تحليل خود مه و خورشيد و فلك رو در كنار هم قرار مي ده تا بتونه رفراندم رو تنها يك واژه بي ارزش خاص كشورهاي عقب مانده نشان دهد ، اما سومين مطلبي كه از يك استاد تاريخ بعيد است اين است كه ايشان به اصطلاحاتي چون رفراندم ، سكولاريسم ، اصلاحات و .... تنها به عنوان يك واژه مي نگرند . به نظر مي رسد استاد تاريخ ، رشته تخصصي خود را رها كرده و واژه شناسي ادبيات فارسي را در پيش گرفته ، در نظر بگيريد شخصي با انگشت اشاره به مجنوني هدفي را نشان مي دهد و فرد مجنون فقط به نوك انشگتان او مي نگرد ، حال در نظر بگيريد آقاي زيبا كلام وقتي كشوري چون آمريكا ، از واژه اي چون جنگ عليه ايران استفاده مي كنند باز ايشان قلم در دست بگيرند تا بنويسند جنگ تنها يك واژه است و ملالي نيست « مثل اينكه به رهبر بگوييم ما رفراندم مي خواهيم و ايشان بگويد رفراندم كه ضمير مفعولي است »
سلسله مقالات اصلاح طلبان مخالف طرح رفراندم بعد از به سخره گرفتن مقوله رفراندم و رفراندم طلبي وارد فاز دوم خود يعني بمب باران تئوريك اين فراخوان مي شود . در اين ميان آقاي جمشيد اسدي پس از بحث و بررسي و تمثيلي از كشورهاي ديگر مانند اسپانيا ، آفريقاي جنوبي و لهستان و نهايتا در ادامه همان بحث نظام حقيقي و حقوقي سعيد حجاريان چنين استدلال مي كنند كه صرف تعويض قانون اساسي يك مملكت نمي توان به حكومتي دمكراتيك و مردمي دست يافت لذا بهتر است اگر نيرويي هست به اصلاح جامعه مشغول شده و نظام حقيقي جامعه را اصلاح كند « در واقع اصلاح طلبي سطحي كند » . در تجزيه و تحليل اين استدلال ايشان به مانند خود ايشان بايد اين نكته را پرسيد كه چه لزومي دارد اگر نيرويي وجود دارد هم نظام حقيقي و هم نظام حقوقي را تغيير ندهد و اگر نيرويي نيست چه لزومي دارد كه ما بر سر آن بحث كنيم ، در واقع ايشان چنين استدلال مي كنند كه مجموعه نيروهاي سياسي مي بايد با مبارزات مدني و اهرمهاي فشاري كه در اختيار دارند نظام را به جايي برسانند كه به مانند يك شير بي يال و كوپال هر چه ما اراده كرديم اجرا كند ، به عبارتي ديگر هم سعيد حجاريان و هم آقاي اسدي چنين استدلال مي كنند كه صرف عوض شدن نظام حقوقي « تغيير قانون اساسي و كلا تغيير نظام » دمكراسي در ايران مستقر نمي شود كه در پاسخ ايشان مي توان گفت: اگر صرف تعويض قانون اساسي و تغيير حكومت ، دمكراسي در ايران مستقر نشود صدرصد با تغييرات سطحي « تغيير در نظام حقيقي » به هيچ عنوان دمكراسي در ايران مستقر نمي شود ، در نگاهي ديگر هم سعيد حجاريان و هم آقاي اسدي چنين استدلال مي كنند كه ما فقط به دنبال تغييرات حقوقي هستيم ، در حالي كه نه تنها ما فقط به دنبال تغييرات حقوقي نيستيم بلكه اساسا تغييرات حقوقي بدون تغييرات حقيقي اجتناب ناپذير است .
اما آقاي اسدي در ادامه مقاله خود مي نويسد ما در غايت و نهايت حركت با شما هم عقيده هستيم و خواستار تغيير قواعد حقوقي پس از دست يابي به قواعد حقيقي هستيم و چنين استدلال مي كنند كه لزومي ندارد ما همين امروز پافشاري روي تغييرات حقوقي داشته باشيم كه چنين كاري هزينه ها را بالا برده و حكومت را در مقابله ما سر سخت مي كند . « در واقع ايشان يك بار ديگر به مانند اصلاح طلبان خواستار مصلحت انديشي مكرر براي پنهان كردن غايت حركت در مبارزات آزاديخواهانه مردم ايران هستند تا به اصطلاح نظام حاكم را گول زده و بعد از تغييرات حقيقي ، تغييرات حقوقي را هم پيگيري كنند » ، در پاسخ به اين استدلال ايشان اولا بايد خاطر نشان كرد كه اين نظر ، صرفا نظر شخص شما به عنوان يك اصلاح طلب بوده و شما نمي توانيد از طرف ديگر اصلاح طلبان چنين موضعي را اعلام كنيد و اگر هم چنين موضعي را اعلام كنيد ديگر كار شما جنبه مخفي ندارد ، لذا نه تنها شما نمي توانيد چنين اداعايي داشته باشيد بلكه اساسا چنين ادعايي شما را در زمره رفراندم طلبان قرار مي هد « يعني شما هم مثل رفراندم طلبان غايت حركت خود را در همين ابتدا اعلام كرده ايد » اما دومين مطلب اين است كه نه تنها همين امروز و نه تنها ظرف هشت سال گذشته بلكه در كل بيست و پنج سال گذشته اين سياست « شما » تعقيب مي شده و اتفاقا دستاورد قابل قبول و همسنگ هزينه هاي پرداخت شده هم نداشته ، مگر سازمان مجاهدين خلق قبل از قيام مسلحانه چنين قصدي نداشته ، مگر نيروهاي چپ و نيروهاي ملي تصور نمي كردند پس از حضور در اركان قدرت ، قدرت را متمايل به خواسته هاي مردمي خواهند كرد ، مگر بني صدر چنين قصدي نداشت ، مگر خود اصلاح طلبان بر فرض اينكه خواستار تغييرات بنيادين بودند كه نبودند چنين قصدي نداشتند ؟ عاقبت همه آنها چه شد ؟ به كجا رسيده اند ؟ مگر غير از اين بود كه هر چقدر خواستند به نظام يك دستي بزنند « كلك بزنند » همون قدر از حكومت يكدستي خوردند « كلك خوردند » .
سوم فرض كنيم ما آمديم دلايل عقلاني را در كنار هم چيديم و نتيجه گرفتيم شما درست مي گوئيد ، همين امروز هم به قول شما رفراندم طلبان درخواست خودشان را پس گرفتند ، از همه ملت هم معذرت خواهي كردند و قلبا هم پشيمان شدند ؛ چه نيرويي ، چه اعتباري ، چه قدرتي قدرت بسيج كنندگي دوباره مردم را خواهد داشت ؟ « اصلاح طلبي محركه لازم را ندارد » چه كاري بدون مردم مي توانيد انجام دهيد ؟ مگر نه اينكه در آخرين انتخابات شوراها ، شعار انتخابات آزاد اصلاح طلبان به نهايت خود رسيد ، مگر نه اينكه براي اولين بار در بيست سال گذشته نيروهاي ملي مذهبي توانستند در انتخابات شوراها كانديد شوند ، مگر نه اينكه نيروهاي ملي به همراه كروبات و سنبلهاي غير اسلامي كه كل ارزشهاي حكومتي رو نفي مي كردند در اين انتخابات كانديد شدند ، چه شد ؟ چرا راي نياوردند؟ چرا مردم انتخابات رو تحريم كردند ؟ ايراد كجا بود ؟ مگر شعار شما انتخابات آزاد نبود ؟ مگر آخرين انتخابات شوراها نهايت حركت شما يعني انتخابات آزاد نبود ؟ چه شد ؟ جواب اين است كه مردم اساسا اصلاح طلبي را كه شما ادعاي آن را داريد قبول ندارند ، به زبان ساده تر شما اعتبار اصلاح طلبي را سوزانده ايد « جوابش را از خودتان بپرسيد » حال چه انتظاري از بقيه داريد تا به شما بپيوندند و در كنار شما اعتبارشان را بسوزانند چهارم در حالي كه كليه سياست مداران جهان به سمتي پيش مي روند كه كليه سياست هاي خود را به صورت رسمي ، روشن و شفاف اعلام مي كنند و هيچ موضوعي را براي مخفي كردن ندارند چرا ما بايد به سمتي برويم كه خواسته ها و مطالبات اصلي خودمون رو از ديد مردم و مسئولين مخفي كنيم . آيا اين مخفي كاري به اين معني نيست كه ما بقدري علوم سياسي را فرا گرفته ايم كه سياست زده شديم . به نظر شما بهتر نيست همين امروز يك كلام خواسته ها و مطالباتمون رو مطرح كنيم و يك راست بريم سر اصل مطلب تا اينكه هر روز مغلطه كنيم ، نيرنگ بزنيم ، حيلت كنيم و آخر هم حيلت بخوريم .
آقاي جمشيد اسدي در ادامه مقاله خود با تساهل و تسامح تمام به نكات مجهول و ناپيداي اين فراخوان اشاره مي كنند و در عباراتي اينچنيني مي نويسد معلوم نيست هويت برگزاركنندگان اين رفراندم چيست ؟ موضوع رفراندم كدامست ؟ برداشت هر شخص و گروهي از رفراندم چيست ؟ و يا در جايي ديگر مي گويد ، هويت حمايت كنندگان اين رفراندم به خاطر كثرت عقايد و آرا در يك جا قابل جمع بندي نيست « يعني حاميان اين طرح توي يك ظرف نمي گنجند » ، اين رفراندم ضمانت اجرايي ندارد ؟ ابزارهاي رسيدن به رفراندم معلوم نيست « مبارزه مسلحانه است ، نافرماني مدني است و كلا با چه روشي مي خواهيد سرسختان را وادار به پذيرش اين خواست كنيد » و با اشاراتي اينچنين نتيجه مي گيرد اين طرح فاقد ارزش اجرايي است .
در بررسي استدلالات ايشان لازم است به چند نكته اشاره كنم ، اول اينكه در طول يكصد سال مبارزه و آزاديخواهي ملت ايران از مشروطه تا به امروز كدام زمان بوده است كه تمام شرايط لازم براي تحقق دمكراسي در يك روش خاص وجود داشته باشد كه امروز از اين فراخوان انتظار داريد ، آيا ما بايد تا ابد بنشينيم تا تمام موارد دست به دست هم بدهند و از نتيجه يك كار صدرصد مطمئن شويم و تمام پيچ خمهاي كار را پيش بيني كنيم ، بعد دست به انجام يك كار بزنيم ، اگر اينچنين بود كه ما نبايد در طول يك صد سال گذشته از آزادي و دمكراسي و عدالت حرفي مي زديم و لام تا كام بر نمي آورديم كه هنوز همه چي براي آزادي خواهي مهيي نيست و نبايد كاري كرد ، خود شما ، خود اصلاح طلبان چه قدر برنامه ريزي براي اصلاح طلبي داشتيد ، چقدر از كاري كه مي كرديد مطمئن بوديد ، چقدر حوادث آينده رو پيش بيني مي كرديد ، آيا همه شما از حركتي كه مي خواستيد انجام بدهيد مطمئن بوديد ، آيا همه شما حرفتان يكي بود ، آيا همه متفق القول بوديد ، اگر متفق القول بوديد ، اگر برنامه داشتيد ، اگر مطمئن بوديد ، چرا اينجور شد ، چرا شكست خورديد و اگر برنامه نداشتيد ، مطمئن نبوديد ، چه انتظاري از رفراندم طلبان داريد .
دوم اينكه فرض كنيم صادركنندگان فراخوان رفراندم مي آمدند مي گفتند ما فلان گروه را باني برگزاري رفراندم كرديم «فرضا سلطنت طلبان را »، موضوع رفراندم رو معلوم كرديم « فرضا سلطنت يا جمهوري » ، ضمانت رفراندم را هم مي دهيم ، در اينصورت خود شما همين فردا قلم برنمي داشتيد تا بنويسد ، با چه اجازه اي فلان گروه را باني برگزاري رفراندم كرديد ، چرا فلان گروه را باني رفراندم نكرديد ، نمي گفتيد با چه اجازه اي از مردم و با چه مشروعيتي از مردم موضوع رفراندم را تعيين كرديد ، نمي گفتيد چرا اين موضوع را حذف كرديد چرا فلان موضوع را اضافه كرديد . نمي گفتيد همه چي را خودشان پختند و خوردند ؛ واقعيت چيست ؟ عيب كجاست ؟ سوم به عقيده نگارنده طرح رفراندم در حال حاضر به مانند طفلي كوچكي است كه نياز به غذا ، نگهداري ، جاي گرم و از همه مهمتر نياز به زمان براي رسيدن به مرحله بلوغ دارد . فراموش نكنيم زمانيكه ايده هايي چون دمكراسي و سكولاريسم چهارصد سال پيش در اروپا طرح شد خيلي از مردم قدرت درك آن را نداشتند خيلي از مردم آن را غير ممكن مي دانستند و خيلي ها هم مانند كليساي كاتوليك و خاندان هاي سلطنتي بي هيچ منطقي با آن مخالفت مي كردند « چون مثل شما به ضررشان بود » ولي به هر حال طرح ها جواب داد ، « البته طرح رفراندم با طرح هاي چهارصد سال پيش اين فرق را دارند كه تجربه رفراندم در دهها كشور ديگر دنيا آزموده شده و ما مي توانيم از تجربه هاي ديگران استفاده كنيم و لااقل با اين تجربه ها در پيگيري آن مردد نباشيم » چهارم اينكه علوم سياسي بر خلاف علوم رياضي علومي هستند كه نمي توان پيش بيني صدرصد روي آن داشت و خوب است پيش بيني تام و تمام را از علوم رياضي توقع داشته باشيم . هرچند كه هر گونه انتقاد ، پيشنهادي براي اجراي بهتر طرح لازم و ضروري است و اينكه هيچ وقت نمي توان از سرنوشت چنين طرحهايي كاملا مطمئن بود دليلي براي توجيح بي برنامگي و آينده نگري نيست .
به اميد ايراني آزاد و آباد
كاوه شيرزاد
http://kavehshirzad1.persianblog.com/
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر