اگر چه مدتی از سخنرانی هادی خرسندی به مناسبت درگذشت بانوی خوش صدای ایران _ مرضیه _ می گذرد، اما از شجاعت آقای خرسندی به خاطر ایستادگی در مقابل هجمه های عمومی ناعادلانه ای که بر علیه "مرضیه ها" جریان دارد، تقدیر می کنم. برای اثبات مخالفتم با مجاهدین خلق اصلا تلاشی نمی کنم و نتیجه نوشته ام اصلا برایم اهمیتی ندارد.
اما از افراد نشسته بر باد که سعی می کنند مرضیه را فریب خورده مجاهدین و یا محتاج به آنان قلمداد کنند، واقعا تاسف می خورم و به قدرت به دوستانم می گویم که مرضیه هوادار "مجاهدین خلق" بود و هیچ کس حق ندارد به سبک جمهوری اسلامی و روشنفکر نماهای "نان به نرخ روز خور" هویت سیاسی مرضیه که معتقد به راه و روش مجاهدین خلق بود را زیر سوال برد.
اگر چه شخصا با روح آرمان خواهی افراطی در هر اندیشه ای مخالفم اما برای مرضیه به عنوان هنرمند متعهدی که در مقابل ارزش های کاذب جامعه ما که "مستقل بودن" و " جزء هیچ گروه و دسته ای نبودن" را فضیلت به حساب می آورد و جملات جهان سومی ایی که " من سیاسی نیستم" و "سیاست بی پدر و مادر است"را هنر هشتم خود قلمداد می کند. قرار گرفته ارزش زیادی قایلم. البته موسیقی و صدای دلنشینش جای خود.
اگر چه مرضیه از منی که علیرغم میلم نتوانستم به مراسم ختمش بروم تا داریوش، ابی و گوگوش تا شاعران و هنرمندان و روزنامه نگارانی که ترجیح دادند به بدرقه او نروند، از شخصیتهای برجسته سیاسی و نمایندگان احزاب و اندیشه های مختلف که هر کدام نقشی در بدرقه مرضیه به قربانگاه بی عدالتی عوام داشته اند تاسف می خورم اما از آقای هادی خرسندی که هیچ موقع طنزهایش برایم جاذبه ی چندانی ایجاد نکرد تشکر می کنم که چنین بر علیه کج اندیشه های رایج حامعه ما ایستاد و به این سخن زیبای پوپر علیرغم هنرمند بودنش جامعه عمل پوشاند که "روشنفکر کسی نیست که اندیشه های جدیدی را کشف کند، روشنفکر کسی است که جرات ایستادن بر علیه اندیشه هایی را دارد که کسی جرات مخالفت با آن را ندارد."
شاید امروز بهتر باشد بیشتر از همه خودمان را سرزنش کنیم که چون بسیاری مردمان ریز و درشت، هر از گاهی با ژست های عامه پسند همراه می شویم و هر دفعه قسمتی از واقعیت را به محاق نابودی می کشانیم که اگر روح نا متلاطم ایرانی جماعت هر دفعه در رویارویی با واقعیت ها، اینچنین سوهان مصلحت اندیشی به آن نمی کشید وضع و حال و روز ما چنین نبود. بی جهت جمهوری اسلامی را متهم به وارونه کردن تعاریف و رویدادها می کنیم که خود در این کار استادیم.
وقتی بعد از چند روز، سخنرانی هادی خرسندی در مورد مرضیه را دیدم اشک به چشمانم بخاطر "شجاعتی که در خود و دیگران جستجو می کردم و چیز زیادی نمی یافتم" جاری شد، آنجا که خرسندی از دل غیر مصلحت اندیش خود پیش بینی فحش و ناسزاها داشت و با این حال، فقط به حال و روز مرضیه اندیشید که هنرمند نماها و تحلیل گران "پشت عوام سنگر گرفته" چون موریانه به تابوت مرضیه افتاده اند که مرضیه فریب خورده بود و مجبور!
او را می ستایم که با این موج همراه نشد.
کاوه شیرزاد