۸/۲۶/۱۳۹۰

صلح می کاریم و جنگ درو می کنیم / کاوه شیرزاد



 کسانیکه تحت هر شرایطی، هر گونه مداخله نظامی را محکوم می کنند، از آنجایی که جمهوری اسلامی به سمت دستیابی به سلاح اتمی پیش می رود و تا کنون با اهرمهای مختلف توقف نکرده، باید پاسخگوی تبعات دستیابی ایران به بمب اتمی نیز باشند. در اینصورت باید دید آیا آنها اصولا با داشتن بمب اتمی برای جمهوری اسلامی مخالفند یا نه. آیا از تبعات اتمی شدن ایران دفاع می کنند یا دیدگاهها و سیاستهای آنها معطوف به بهره برداری از جنگ احتمالی و افزایش محبوبیت شخصیشان با توسل به سیاستهایی پوپولیستی است!

در روزهای اخیر و با جدی شدن بحث جنگ احتمالی علیه ایران، مقاله هایی نوشته و بیانیه هایی صادر شد که برخی از آنها با تابو شکنی در فضای سیاسی، فضای شفاف تری را برای بحث هایی که می تواند سرنوشت ایران را رقم زند، فراهم کرد.

علیرغم این تابو شکنی ها به نظر نگارنده فضای کنونی همچنان دچار سانسورها و انحراف های  بزرگی است که ما را از مسیر واقعیتهای موجود دور می سازد. شاید همان فضایی که در اوایل انقلاب، روشنفکران و سیاسیون ایران را از دیدن واقعیتها دور می کرد، دوباره بر ما سایه انداخته تا بار دیگر شاهد حوادث و رویدادهایی باشیم که جلوتر از ما در حرکت اند. آنها را می بینیم ولی جرات بیان آن را نداریم و ترجیح می دهیم با خودسانسوری از گزند اندیشه های مسلط و رایج بدور باشیم. رازی است که همه می دانیم اما از گفتن آن ابا داریم.

با این مقدمه یادآوری می کنم، اگر جمهوری اسلامی به بمب اتمی دست یابد و بر اثر سیاستهای نابخردانه اش از آن برای محو کشوری مانند اسراییل استفاده نماید و یا به فکر نابود کردن امپریالیسم بیافتد، می تواند در کسری از دقیقه دهها و حتی صدها هزار انسان را به خاکستر تبدیل کند. تنها تصور دیدن اجساد سوخته شده کودکان، خانواده ها و افراد بی گناه می تواند ما را در درک چنین رویدادی یاری نماید.

اگر خون شهروندان اسراییلی به خاطر یهودی بودنشان یا به خاطر اینکه به مردم فلسطین ظلم کرده اند یا بخاطر هزاران دلیل دیگر مباح شمرده شود و فرض کنیم برخی کشورهای دیگر نیز امپریالیست بوده و بد نیست که از صفحه هستی محو شوند، آیا روشنفکران و سیاسیون ضد جنگ، مسئولیت اقدامات تلافی جویانه ای که ممکن است از جنگ اتمی ایران با هر کشوری گریبانگیر مردم ایران شود را به عهده خواهند گرفت؟ اگر جمهوری اسلامی علیه کشوری سلاح اتمی بکار گیرد و آن کشور نیز در اقدامی در پاسخ، مناطقی از ایران را به خاکستر تبدیل کند آیا آنها پاسخگوی سیاستهای امروز خود خواهند بود؟ 

 آیا هزینه های یک جنگ پیشگیرانه علیه ایران، بیشتر از یک جنگ اتمی بین ایران و کشورهای دیگر است؟

جنگ تلافی جویانه اتمی تنها یکی از پیامدهای سیاستهای اتمی ایران و دستیابی ایران به بمب اتمی است. حمله پیشگیرانه کشورهای غربی، اسرائیل و آمریکا یکی دیگر از احتمالاتی است که اگر جمهوری اسلامی به سلاحهای اتمی دست یابد، ممکن است گریبانگیر مردم ایران شود. یعنی قبلا از اینکه جمهوری اسلامی بخواهد از سلاح اتمی خود علیه کشوری دیگر استفاده کند آنها دست به یک حمله اتمی پیشگیرانه علیه ایران بزنند.

حال باید دید کسانیکه امروز، تنها و تنها شعار ضد جنگ می دهند، چه سهمی در آماده کردن ایران برای جنگی بزرگتر و به مراتب فاجعه آمیزتر دارند. البته آنها می توانند، ادعا کنند که گزارش های آژانس، کشورهای غربی و ... دروغ است، اما باید آماده پذیرش تبعات آن باشند.

در صورت دستیابی ایران به سلاح اتمی باید منتظر پیامدهای خطرناک دیگری نیز بود. راه افتادن مسابقه تسلیحاتی در خاورمیانه و شاید در سرتاسر دنیا می تواند امنیت بشر را با خطرات جدی روبرو کند و جان انسانهای بسیاری را در اقصی نقاط دنیا به خطر بیاندازد. شاید گفته شود که نه با مقاله هایی اینچنین و نه با بیانیه ها و مقالات ضد جنگ، سیاستهای جهان تغییر نخواهد کرد، اما این مغلطه ای پیش نیست. چرا که اگر نتیجه این موضع گیری ها سرسوزنی در تعیین مسیر سیاستهای اتمی ایران تاثیر گذار باشد، باید مسئول بود.

روشنفکران و سیاسیونی که تحت هر شرایطی، هر گونه مداخله نظامی را رد می کنند، باید پاسخی درخور برای تبعات این نوع سیاستها داشته و آرا و نظرات خود را در مورد دستیابی ایران به بمب اتمی شفاف بیان کنند! چرا که وضعیت جمهوری اسلامی همیشه به همین صورت باقی نخواهد ماند و ممکن است بزودی خبر دستیابی ایران به بمب اتمی را بشنویم که در آنصورت، دیگر زمان به عقب باز نمی گردد.

نکته جالب و قابل توجه این است که کسانیکه هرگونه حمله احتمالی به ایران را تحت هر شرایطی محکوم می کنند، معمولا با تحریم های قابل توجه و فلج کننده علیه جمهوری اسلامی نیزمخالف بوده و هستند یا اینکه در مورد سیاستهای اتمی ایران هیچگاه موضع شفاف و روشنی نداشته اند و آن را بصورت جدی محکوم نکرده اند.

طبیعی است که وقتی تحریمها اثر گذار نباشد، کشورهای غربی، آمریکا و اسراییل به طرف گزینه نظامی خواهند رفت و کسانیکه امروز و دیروز، هرگونه تحریم موثر علیه ایران را محکوم می کردند ناخواسته بستر مناسبتری را برای جنگ فراهم می کنند. همان گونه که روسیه و چین با فلج کردن ابزارهای موثردیپلماتیک و با استفاده از حق وتوی خود، امروز ایران را در مسیر جنگ قرار داده اند. براستی اگر روسیه و چین از ایران حمایت نمی کردند، آیا جمهوری اسلامی به مسیر خود برای دستیابی به سلاح هسته ای ادامه می داد؟

کسانیکه امروز هر گونه تحریم فلج کننده یا بازدارنده که توان توقف برنامه های اتمی ایران را دارد، رد می کنند ، ممکن است بدلیل دستیابی ایران به بمب اتمی، بستر تحریم هایی را فراهم کنند که نتیجه آن مرگ صدها هزار انسان، قحطی و ... است و ابعاد آن به هیچ عنوان قابل قیاس با تحریم هایی احتمالی برای توقف برنامه های هسته ای نیست.

در ایران بر اثر تبلیغات دامنه دار جمهوری اسلامی و با دمیدن در شیپور ناسیونالیسم و پوپولیسم، تعدادی از مردم علیرغم تبعات فاجعه بار دست یابی جمهوری اسلامی به بمب اتمی، تصور می کنند که دسترسی به سلاح اتمی حق ایران است. متاسفانه برخی از فعالین سیاسی و روشنفکران از ترس رودررویی با این گروه از مردم و کاسته شدن از اعتبار سیاسی شان، تاکنون همواره نسبت به برنامه های اتمی جمهوری اسلامی، سیاستی کج دار و مریز همراه با مسامحه و اهمال را پیش گرفته و برخی از آنها نیز با اشاره به در اختیار داشتن بمب اتمی توسط اسراییل، هند و پاکستان، داشتن آن توسط جمهوری اسلامی را توجیه می کنند.

این گروه علیرغم مخالفت امروزیشان با حمله نظامی در حین چراغ سبز نشان دادن به جمهوری اسلامی در مورد سیاستهای اتمی، شرایط مناسب تری را برای جنگ فراهم می کنند. آنها اولا با عدم موضع گیری صریح در مخالفت با سیاستهای اتمی اجازه تبلیغات دامنه دار برای همراه کردن بخشی از جامعه با جمهوری اسلامی را فراهم می کنند و ثانیا با عدم مخالفت جدی خود جمهوری اسلامی را در پیگیری این سیاستها جری تر می سازند. در واقع این گروه از سیاستمداران و روشنفکران در دعوای غرب با جمهوری اسلامی، با نادیده گرفتن نقش حاکمان ایران در بوجود آمدن این وضعیت، تنها مانعی را برابر غرب قرار می دهند. انگار که با جمهوری اسلامی نمی توان کاری کرد و این غرب است که باید خویشتنداری نموده و پایش را از گلیمش درازتر نکند. آنها با چشم فرو بستن به اقدامات جمهوری اسلامی، وضعیتی را بوجود می آورند که تنها حاصل آن جنگ خواهد بود.

متاسفانه برخی قبل از ارایه هر راه حلی معقولی، نگران از دست دادن محبوبیت و اعتبار سیاسی خود به هر بهایی هستند. آنها تصور می کنند اگر فردای آزادی ایران از چنگال جمهوری اسلامی کاندید ریاست جمهوری یا پادشاهی شدند نباید از امروز کاری کنند که لکه ننگی بر دامنشان باقی بماند. در واقع آنها خود را وجیه المله می خواهند و بدون در نظر گرفتن عواقب سیاستهایی که در پیش می گیرند، با سواستفاده از احساسات ناسیونالیستی از هر گونه اقدامی که ممکن است آنها را حامی امپریالیسم و کشورهای بیگانه جلوه دهد، دوری کرده و  تنها به استفاده از آب گل آلود فکر می کنند.

تبعات دستیابی جمهوری اسلامی به بمب اتمی در بعد اقتصادی در بلند مدت می تواند تحریم هایی را به همراه داشته باشد که یک فاجعه انسانی را رقم زند. ابعاد این فاجعه انسانی غیر قابل مقایسه با تحریم هایی است که قبل از دستیابی ایران به بمب اتمی ممکن است، گریبانگیر ایران شود.

در بعد سیاسی نیز اگر جمهوری اسلامی به سلاح اتمی دست یابد، باید قید آزادی، دموکراسی، حقوق بشر و جامعه مدنی را برای مدت بسیار مدیدی زد. این موضوع نیاز به اثبات ندارد. تنها کافی است به خاطرات چند توریست فرانسوی که توانسته بودند به کره شمالی اتمی سفر کنند، نگاهی بیندازیم. آنها از این سفر چنین می نویسند:

« قوانین حاکم بر کره ‌شمالی تمامی جوانب زندگی مردم را تحت کنترل قرارداده و بر تمامی بخش‌های زندگی‌ شان به نوعی تاثیر گذاشته است. تقریبا 50 سال است که مردم کره‌ شمالی صبح‌‌ ها با نواختن صدای شیپوری که راس ساعت شش به صدا درمی ‌آید و از طریق بلندگو در تمام مناطق پخش می‌شود از خواب بیدار می‌شوند. آنها موظف هستند پیش از شروع کار روزانه، در مقابل مجسمه کیم ایل جونگ و پدر او ادای احترام کرده و سر تعظیم فرود آورند. همه مردم کره ‌شمالی موظف هستند با لباس‌ های رسمی خاص از منزل خارج شوند یا علامت مخصوصی روی لباس داشته باشند تا وزارت اطلاعات و امنیت این کشور از اینکه چه افرادی در حال عبور و مرور هستند، آگاهی کامل داشته باشد؛ البته کار به همین‌جا ختم نمی‌شود و آنها باید پس از رسیدن به محل کار ده دقیقه‌ای را هم وقت بگذارند و به سخنرانی‌های مافوق خود گوش دهند و پس از آن  پنج دقیقه علیه دشمنانشان شعار بدهند. پس از انجام تمامی این کارها، نوبت آغاز فعالیت روزانه می‌شود و آنها می‌توانند کار خود را شروع کنند. »

با مشاهده پیامد تحریم ها در کره شمالی و تبعات دهشتناک آن به وضوح می توان دید، مخالفت با تحریم های فلج کننده و بازدارنده که ظاهرا گاهی به نیت حفظ اقشار متوسط در ایران توجیه می شود، در نهایت چگونه می تواند بعد از اتمی شدن ایران پیامدهای بسیار ناگوارتر، مشابه کره شمالی را به همراه داشته باشد.

باید دانست بازی مخالفین جمهوری اسلامی، مطابق قواعد تحمیلی یا مورد علاقه سردمداران فعلی ایران، مانند منفی نشان دادن دریافت کمک خارجی برای پیشبرد دموکراسی و حقوق بشر، خیانت قلمداد کردن ارتباط فعالین سیاسی با دولتمردان خارجی ( با توجیه استقلال طلبی)، نفی و رد بی چون و چرای هرگونه گزینه نظامی یا مداخله بشردوستانه، قواعدی است که نه تنها برای پیشبرد دموکراسی، حقوق بشر و آزادی و عدالت مفید نیست بلکه امنیت ملی ایران را و نه امنیت جمهوری اسلامی را، با خطرات هولناکی مواجه می کند و سایه جنگ، تحریم های گسترده و وضعیت سیاسی دهشتناک را توامان برسپهر ایران می گسترد.

شکی نیست اگر قرار است مانعی بر سر راه جنگ گذشته شود، این مانع نه در برابر غرب بلکه باید در برابر جمهوری اسلامی قرار گیرد. جمهوری اسلامی باید بداند در تعقیب سیاست های اتمی خود تنهاست و از احساسات ناسیونالیستی اپوزوسیون در جهت پیشبرد اهداف خود بهره نخواهد برد.

شکی نیست جمهوری اسلامی شاید از یک حمله محدود به تاسیسات اتمی خود بیشترین بهره را ببرد، اما معلوم نیست که نفع مردم ایران در نفی چنین جنگی باشد. در واقع باید دید اگر جمهوری اسلامی در دستیابی به سلاح اتمی پا به مسیری بگذارد که دیگر کسی توان توقف آن را نداشته باشد، آیا باید قبل از رسیدن به چنین جایگاهی با جنگ پیشگیرانه متوقف شود یا خیر؟ متاسفانه فعالانی که شعار ضد جنگ می دهند، قادرنیستند واقعیت جنگ پیشگیرانه یا اتمی شدن جمهوری اسلامی را روبروی خود گذاشته و تصمیمی بر اساس واقعیات بگیرند.

شوربختانه، در اثر برخورد روسیه و چین با مسئله اتمی جمهوری اسلامی و ایفای نقش برخی از فعالان سیاسی که در برابر اهداف اتمی حکومت و تحریم های فلج کننده، سیاستهایی کج دار و مریز را در پیش گرفته اند، امروز جمهوری اسلامی توانسته است با مهارت، غرب را در یک دو راهی سخت قرار دهد که در هر دو صورت برنده آن خواهد بود. این دو راهی، یکی جنگ محدود به تاسیسات اتمی بدون براندازی نظام است که در اینصورت جمهوری اسلامی می تواند با سرکوب جامعه مدنی و استقبال از تحریم های غرب، اندک امیدها برای تغییرات مسالمت آمیز در ایران را بگیرد و دومی تعلل غرب در برخورد با ایران و وقت کشی های پی در پی تا دستیابی به بمب اتمی است که در اینصورت همانطور که ذکر آن رفت باید تا مدتها قید دموکراسی، آزادی و جامعه مدنی را زد.

حال این سوال پیش می آید که چه گزینه هایی برابر نیروهای سیاسی مخالف جمهوری اسلامی قرار دارد  تا در این مقطع حساس، فارغ از احساسات افراطی ناسیونالیستی و منفعت طلبی های رایج پوپولیستی بتواند راهگشای مردم ایران و گام نهادن در مسیر آزادی و دموکراسی باشد.

شکی نیست دستیابی به بمب هسته ای توسط جمهوری اسلامی بدترین فاجعه ای است که می تواند گریبانگیر مردم ایران شود. اگر جامعه بین الملل با مدارک و مستندات قابل توجه اثبات کند که جمهوری اسلامی به زودی در مسیرغیر قابل بازگشتی برای دستیابی به بمب اتمی گام می نهد، شاید حتی جنگی محدود به تاسیسات اتمی ایران علیرغم همه تلخی و عواقبی که متاسفانه به همراه دارد، اجتناب ناپذیر است.

راه دیگر این است که به منظور توقف جنگ یا دستیابی ایران به سلاح اتمی، هر چه سریعتر نیروهای سیاسی ایران دست به آلترناتیو سازی زده و با گذشتن از تابوهایی که همیشه آنرا ناموفق گذاشته، مردم ایران را آماده تلاشی دیگر برای گذشتن از سد جمهوری اسلامی کنند. شکی نیست آزمون واقعی ضد جنگ بودن یا صلح طلب بودن، در برابر مدعیان آن، تنها گام نهادن در چنین مسیری است. مقدار تلاش و از خودگذشتگی این نیروها می تواند، محکی باشد برای اینکه ببینیم آنها با فریادهای ضد جنگ خود خواهان صلح هستند یا خواهان بهره برداری از جنگی که محتمل است.
کاوه شیرزاد
23 آبان 1390