۳/۰۲/۱۳۹۱

به مناسبت دوم خرداد (پر از زیاده گویی بودیم و بی عملی! )

زمانیکه اصلاحات جریان داشت خام اندیشانه با این فکر همراه شدیم که اصلاحات بازی‌ای است از طرف جمهوری اسلامی برای به تعویق انداختن، حمله آمریکا به ایران و به عقب بردن انقلابی علیه حکومت، اما امروز که آن دوران تمام شد، سخت به این باور رسیده‌ام که "هیچ فرایند دموکراتیکی به نفع هیچ دیکتاتوری تمام نخواهد شد." عادت داشتیم همه تخم مرغ‌هایمان را در سبد خاتمی، دولت یا حکومت بگذاریم و مدام نق بزنیم که ما گول این سیاه بازیها ( اصلاحات) را نمی خوریم! اما هیجده تیر که میشد هیچ گاه از ده هزار نفر بالا نزدیم تا اینکه روز به روز 18 تیرمان تحلیل رفت و جمهوری اسلامی آنرا قورت داد. وقتی داریوش و پروانه فروهر رو کشتند میلیونها از هم فکران (آن دوران) من در خانه نشستند و بجای میلیونها انسان، چند هزار نفری زیر تابوت قربانیان قتلهای زنجیره ای رو گرفتیم تا آنها را به بهشت مخصوصمان بیاندازیم!! کجای کارمان می لنگید!! پر از زیاده گویی بودیم و بی عملی! اینقدر افشاگری می‌کردیم که دیگه وقتی برای به میدان اومدن نداشتیم! بجای اینکه نهاد سازی کنیم، ان جی ا بزنیم و بریم تو بطن جامعه؛ نشستیم و با ذره‌بین افتادیم دنبال خاتمی، که اگر خاتمی راست می گوید، چرا نمی ایستد؛ او که پشتش به بیست میلیون ایرانی ( رای) گرم است! مگر موسوی و کروبی نایستادند! کجای کاریم ما، که اندک زمانی بعد کروبی و موسوی هم به فانتزی های زندگی ما تبدیل میشوند تا به دنبال بازیگران دیگری باشیم که چند صباحی دیگر مشغول باشیم!! روزی تصور می کردیم هر چه خدا بخواهد همان میشود، برای همین مقصر همه چیز خدا بود، خودمان بی تقصیر بودیم. روز دیگر کار را کار انگلیسی‌ها می‌دانستیم، خودمان باز هم تقصیری نداشتیم! امروز هم کار را کار خاتمی و دولتها می‌پنداریم تا خودمان را بی‌تقصیر جلوه دهیم!

هیچ نظری موجود نیست: